دلیل اول این است: شما فاعلی را در نظر بگیرید كه فعلش تسخین است؛ یعنی
تدریجا منفعلی را گرم می كند. در اینجا اگر تسخین دفعةً وجود پیدا كرده باشد، از
آنی كه شروع شده وجود پیدا كرده، ولی اگر تسخین بخواهد تدریجا وجود پیدا كند،
تا وقتی كه تسخین به نهایت نرسد وجود پیدا نمی كند. لازمه این مطلب این است كه
شی ء هیچ گاه تسخین پیدا نكند. در جای دیگر مثال به «تغییر» می زنند. وقتی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 373
می گوییم «این شی ء تغییر می كند» یعنی تدریجا وجود پیدا می كند. خودِ «تغییر»
چطور؟ آیا «تغییر» هم تدریجا وجود پیدا می كند یا اینكه «تغییر» امری ثابت است؟
می گویند خود «تغییر» دیگر امری ثابت است. مثلا اگر سیبی تغییر می كند و مرتبا
رنگ عوض می كند، از آن آنی كه شروع به تغییر كردن كرده تا آنِ آخر مشغول تغییر
است، ولی خودِ تغییر دیگر امر ثابتی است؛ یعنی تغییر یك حالت ثابتی است كه از
آنِ اول شروع شده و تا آنِ آخر هم هست.
به علاوه اگر شیئی تسخین تدریجی پیدا كند، این تسخین تدریجی به سوی
چیست؟ اگر بگویید «این شی ء تدریجا گرم می شود» به این معناست كه تدریجا به
سوی گرما حركت می كند، اما اگر بگویید «تسخین تدریجی تدریجا وجود پیدا
می كند» لازمه اش این است كه به سوی ضد خودش باشد؛ تدریجا به سوی تسخین
تدریجی رفتن، ملازم است با به سوی تبرید رفتن و این عین تضاد است.
از همه بالاتر اینكه مرحوم آخوند می گوید: ما در گذشته گفته ایم
[1]كه معنی
حركت شی ء در یك مقوله این است كه این شی ء یك فرد تدریجیِ متصلِ واحد
دارد و از برای او افراد آنیّه بالقوه [نیز] هست؛ یعنی در هر مرتبه از مراتب حركت كه
اعتبار كنیم یك فرد بالقوه وجود دارد و یك فرد بالفعل؛ فرد بالفعل همان فرد
تدریجی است، ولی برای آن، افراد غیرمتناهی آنی بالقوه [نیز] اعتبار می شود. مثلا
در حركت مكانی، اگر شی ء از این محل تا آن محل حركت می كند یك أین تدریجی
را طی می كند، ولی برای هر مرتبه از مراتب حركت یك أین ثابت اعتبار می شود؛
یعنی می گوییم «در این «آن» در اینجاست، در آنِ دیگر در آن نقطه است و در آنِ
دیگر در آن نقطه دیگر است» ولی این، امری اعتباری است و اصلا «آن» حدی
است كه ما اعتبار می كنیم، و الاّ واقعا هیچ وقت این [شی ء] در هیچ نقطه ای ساكن
نیست.
مرحوم آخوند می گوید
[2]: حركت در مقوله ای درست است كه آن مقوله بتواند
افراد آنی داشته باشد، اما اگر مقوله ای فردش نمی تواند آنی باشد بلكه باید زمانی
باشد، حركت در این مقوله معنی ندارد. در مفهوم تأثیر تدریجی، حركت خوابیده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 374
است و هر جا كه حركت باشد زمان هم هست و معنی ندارد حركت در «آن» وجود
داشته باشد. برای هر فردی از تأثیر تدریجی كه اعتبار كنید باید زمان اعتبار كنید،
پس نمی تواند فرد آنی داشته باشد. وقتی نتواند فرد آنی داشته باشد، حركت در آن
مقوله محال است؛ چون حركت در هر مقوله ای مستلزم این است كه برای آن مقوله
در هر آنی بتوان فردی اعتبار كرد
[3]و
[4].
[1] - . این مطلب را قبلا مفصلا گفته اند و حرف درستی هم هست.
[2] - . ظاهرا این بیان متعلق به بهمنیار است و مرحوم آخوند آن را بهترین بیان می داند.
[3] - . این بود خلاصه حرفهایی كه مرحوم آخوند در اینجا و جاهای دیگر در این مورد گفته اند. مقداری
هم تكرار مكررات بود.
[4] - . قبلا گفتیم كه آقای طباطبایی با این نظریه مخالفند. بیانات ایشان را در گذشته عرض كرده ایم، دیگر تكرار نمی كنیم.