در جواب می گوییم: در همان فصل سی و هفتم مطلبی گفته شد كه جواب این اشكال
هم هست و آن مطلب این است كه حركت دو اعتبار دارد: در یك اعتبار- كه اعتبار
صحیحی هم هست- ما حركت را مستقل از آن مقوله ای كه تدریجی الوجود است در
نظر نمی گیریم، بلكه حركت نحوه وجود تدریجی شی ءِ متدرج الوجود است و در
این اعتبار، ما [حركت را از آن جهت ] كه وجود آن شی ء است در نظر می گیریم؛ مثلا
[حركتْ ] وجود متدرج أین است یا وجود متدرج كیف است یا وجود متدرج جوهر
است. در این اعتبار است كه وجود و عدم با یكدیگر متحد و مقارنند.
ولی گفتیم در یك اعتبار دیگر [حركت ] را وجودِ مقوله ای خاص نمی گیریم،
بلكه خود حركت و تدریج را به منزله یك پدیده در نظر می گیریم. مثلا وقتی بیاضی
تدریجا وجود پیدا می كند می گوییم در همین جا یك چیز دیگر هم وجود پیدا كرده
و آن خود «تدریج» است. در اینجاست كه این سؤال مطرح می شود كه آیا خود
«تدریج» تدریجا وجود پیدا می كند، یا وجود خودِ «تدریج» وجود دفعی است؟
مرحوم آخوند بارها گفته اند كه وجود «تدریج» دفعی است و امكان ندارد وجود
تدریجْ تدریجی باشد و آقای طباطبایی هم بارها به این مطلب مرحوم آخوند
حاشیه زده اند كه وجود «تدریج» امكان دارد كه تدریجی باشد و بنابراین تدریج در
تدریج می شود و مانعی ندارد
[1].
حال روی مبنای خود مرحوم آخوند، ما یك وقت می گوییم «وجود تدریجی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 393
این مقوله» كه در اینجا عدمش هم تدریجی است، و یك وقت می گوییم «وجودِ
خودِ تدریج
[2]» كه وجود خود تدریج وجود دفعی استمراری است نه وجود
تدریجی. پس اگر از ابتدای ساعت 7 حركتی پیدا شد، ضمن اینكه «أین» وجود
تدریجی پیدا كرده «تدریج»
[3]هم وجود دفعی پیدا كرده است
[4]. وقتی وجود، دفعی
شد قهرا عدم هم دفعی است؛ یعنی دیگر عدم، تدریجی نیست.
به این اعتبار دوم است كه می گوییم «عدمِ وجودِ تدریج عبارت است از
سكون» ؛ چون «سكون» عدم الحركه است نه عدم وجود تدریجی آن مقوله. عدم
وجود تدریجی آن مقوله همان عدم تدریجی است كه با وجود آن مقوله توأم است و
جزء مفهوم حركت است نه نقیض و عدم مقابل حركت. این، عدم تدریجی است و
غیر از آن عدمی است كه به آن می گوییم سكون.
پس بحث در عدم خود حركت است نه عدمی كه جزء مفهوم حركت است.
وقتی گفته می شود «وجود این حركت مسبوق است به عدم ازلی و ملحوق است به
عدم ابدی» مقصود از عدم، عدم مقابل حركت است. البته به دقت عقلی این عدم،
عدم مقابل و- به اصطلاح- عدم بدیل نیست چون عدمِ این حركت همان است كه با
وجود آن منتفی شده، ولی ذهن همیشه ظرف قبل و ظرف بعد از ظرف وجود شی ء را
ظرف عدم آن اعتبار می كند و این مانعی ندارد.
بنابراین آنچه مرحوم آخوند در اینجا مطرح كرده اند با آنچه قبلا گفته اند تنافی
ندارد.
[1] - . همان بحث حركت در حركت.
[2] - . «تدریج» همان «حركت» است.
[4] - . البته مكررا گفته ایم كه وجود «حركت» وجود مستقلی نیست و مثل وجود «حدوث» انتزاعی است.