برخی این گونه از این اشكال جواب داده اند كه مانعی ندارد چیزی وجود داشته
باشد كه اجزائش مرتبا یكی معدوم شود و دیگری جانشین آن شود و در عین حال
وحدت شخصی هم داشته باشد. خانه ای را در نظر بگیرید كه یك آجرش خراب
می شود، آن آجر را برمی دارند و آجر دیگری به جای آن می گذارند، یك دیوارش
خراب می شود، آن دیوار را برمی دارند و دیوار دیگری به جایش می گذارند، یك
چوب از سقفش می افتد، آن چوب را برمی دارند و چوب دیگری به جایش
می گذارند، و خلاصه تدریجا در طول مثلا صد سال ممكن است كل اجزاء خانه
عوض شده باشد، ولی در عین حال این خانه همان خانه است. از این روشن تر مثال
بدن حیوان است. وحدت بدن حیوان محفوظ است و حال آنكه دائما تحلّل پیدا
می كند و بدل ما یتحلّل به خودش می گیرد. بدن انسان از یك طرف دائما در حال
تحلل و از بین رفتن است و از طرف دیگر در حال نوسازی و ساخته شدن است.
انسان كه غذا می خورد قسمتی از این غذا جزء بدن انسان می شود. اگر آنچه كه جزء
بدن انسان می شود هیچ گاه متحلل نشود و از بین نرود انسان در طول بیست سی
سال به اندازه كوه احد می شود. پس بدن حیوان در عین اینكه دائما در حال عوض
شدن و جانشین شدن شی ء دیگر به جای آن است وحدتش محفوظ است. حركت
هم چنین است؛ از یك طرف [جزئی از آن ] معدوم می شود و از طرف دیگر [جزء
دیگری ] به جایش می نشیند.
این جوابی بود كه برخی از این اشكال داده اند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 412