بعد مرحوم آخوند می فرمایند «ما تا كنون به جوابی برای این اشكال مصادف
نشده ایم» و بعد روی مبانی خودشان و در بعضی قسمتها روی مبانی شیخ از این
اشكال جواب می دهند.
ایشان می فرمایند: حقیقت این است كه در باب حركت و زمان، عروض زمان
برای حركت عروض تحلیلی است نه عروض عینی. گاهی عروض عروض خارجی
و عینی است؛ یعنی معروض، وجودی مستقل و مستغنی از عارض دارد و عارض در
خارج عارض آن می شود، مثل عروض بیاض برای جسم. و گاهی عروض عروض
تحلیلی و عقلی است نه عروض عینی؛ یعنی عارض و معروض، در خارج موجود به
وجود واحدند و از نظر وجودی كوچكترین تقدمی میان آن دو نیست، چون اصلا در
خارج عروضی نیست، بلكه عقل شی ء واحدی را كه در خارج، هم مصداق عارض
است و هم مصداق معروض، در ظرف خودش به دو مفهوم تحلیل می كند و یكی را
معروض می گیرد و دیگری را عارض. وجود و ماهیت از این قبیلند. اینكه می گوییم
«كل ممكنٍ زوجٌ تركیبیّ له ماهیة و وجود» به این معنی نیست كه هر چیزی در
خارج دارای دو حیثیت مختلف است: یكی حیثیت ماهیت و دیگری حیثیت
وجود، كه بعد كسی بگوید «برویم در لابراتوار تجزیه كنیم ببینیم وجودش كجاست
و ماهیتش كجا» یا بگوید «اگر این طور باشد لازم می آید ماهیتْ وجودی داشته
باشد و وجودش وجودی داشته باشد، پس باید شی ء دو وجود داشته باشد و. . . » ،
بلكه به این معناست كه ذهن از شی ء بسیط در خارج دو مفهوم انتزاع می كند كه در
ظرف ذهن عارض و معروضند. در این مثال «ماهیت» معروض است و «وجود»
عارض. می گوییم «الانسان موجود» ؛ در اینجا این گونه نیست كه در خارج چیزی
مصداق «انسان» باشد و چیز دیگری مصداق «وجود» و «وجود» عارض «انسان»
شده باشد.