در اینجا گویی مرحوم آخوند ناگهان متوجه اشكالی می شوند كه این اشكال در
جای دیگری هم ذكر شده است. اشكال این است: شما چطور می گویید «ضد الواحد
واحد» و حال آنكه در مواردی ضد واحد دو چیز است؟ یك اصل ارسطویی
معروف در اخلاق هست كه این اصل با اصلی كه افلاطون در اخلاق دارد هر دو در
كتب فلسفی اخلاقی اسلامی مورد استفاده قرار گرفته است. افلاطون ملاك اخلاق
را امری در نظر می گیرد كه اسم آن را خیر و فضیلت گذاشته است و گویی برای خیر
و فضیلت یك وجود عینی قائل است كه كار فلسفه كشف آن در عالم اعیان است.
این مطلب افلاطون مقداری محل اشكال است.
ارسطو ملاك فضیلت را «توسط» در اخلاق در نظر گرفته است؛ او می گوید:
برای هر حالت روحی انسان سه كیفیت و چگونگی فرض می شود: افراط، تفریط و
حد وسط (یا اعتدال) . ملاك فضیلت اخلاقی حد وسط بودن میان افراط و تفریط
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 454
است
[1]. در مقام مثال می گوید: شجاعت فضیلت است ولی حد وسطی است میان
تهور و جُبن. تهور این است كه انسان حتی آن ملاحظه و مراقبتی را كه دستور عقل
است و به حالت انقباض نفس مربوط نیست رعایت نكند؛ مثل اینكه انسانی دست
خالی و بی دفاع خودش را بزند به قلب یك لشكر مسلح. نتیجه نهایی این كار خیلی
واضح و قطعی است. این كار شجاعت نیست و كاری غیر منطقی است. حالت دیگر
جبن است. جبن یك حالت احساسی است به این صورت كه انسان وقتی در مقابل
كاری كه خطر جانی دارد قرار بگیرد فورا خودش را می بازد و یك حالت انقباضی
در نفس او پیدا می شود كه حتی آن مقدار نیرویی را هم كه دارد از دست می دهد، و
به عبارت دیگر تعادل فكری و تعادل بدنی خودش را از دست می دهد. اما شجاعت
آن است كه انسان در وقتی كه آن قوا و استعدادهایش را به كار می برد آن حالت
انقباض و جبن در او پیدا نشود و این را هم رعایت كند كه خودش را بی جهت [به
كشتن ندهد. ]
پس اخلاق فاضله عبارت است از حد وسطی كه بین افراط و تفریط است و
افراط و تفریط هر دو، ضد حد وسط هستند. پس شما چطور می گویید «ضد الواحد
واحد» ؟
[1] - . گاهی برای مطلب او موارد نقضی پیدا كرده اند.