در
کتابخانه
بازدید : 1557251تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Collapse شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">فصل 15: </span>قوای محركه جسمانی از نظر تحریك متناهی اندفصل 15: قوای محركه جسمانی از نظر تحریك متناهی اند
Expand جلسه صد و دوم جلسه صد و دوم
Expand جلسه صد و سوم جلسه صد و سوم
Collapse جلسه صد و چهارم جلسه صد و چهارم
Expand جلسه صد و پنجم جلسه صد و پنجم
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (1) نگاهی دوباره به بحث حركت (1)
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (2) نگاهی دوباره به بحث حركت (2)
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (3) نگاهی دوباره به بحث حركت (3)
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Expand <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
جواب حلّی جواب دقیقی است كه باید به آن توجه كرد چون در خیلی جاها به درد می خورد. جواب این است: هر ممكن الوجودی ممكن الوجود به وجود خاص است، نه به أیّ وجودٍ. وقتی شما می گویید «انسان ممكن الوجود است» اگر از شما بپرسند «آیا انسان ممكن الوجود است بوجودٍ جوهری، یا ممكن الوجود است بوجودٍ عرضی؟ » چه جواب می دهید؟ می گویید «ممكن الوجود است بوجودٍ جوهری و ممتنع الوجود است بوجودٍ عرضی» . هر ممكن الوجودی امكان وجود در مرتبه خودش را دارد، نه در مرتبه دیگر. امر مادی، ممكن الوجود به وجود مادی است، نه ممكن الوجود به وجود عقلانی مجرد. امر مجرد، ممكن الوجود به وجود عقلانی مجرد است، نه ممكن الوجود به وجود مادی. همچنان كه در هیچ ممكنی امكان وجود واجبی نیست. آیا ممكن است كه انسان وجود پیدا كند به وجود واجب الوجودی؟ نه، محال است. پس وقتی می گوییم «شیئی ممكن الوجود است» به این معناست كه یك وجود خاص برای او هست. ممتنع الوجود یعنی ما یمتنع له أیّ وجودٍ. ممكن الوجود یعنی آن كه لا یمتنع له أیّ وجودٍ، بل یمكن له وجودٌ مّا.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 662
اینجاست كه مسأله اصالت وجود بسیار به درد می خورد [1]. بنا بر اصالت ماهیت شاید اصلا این ایراد جواب نداشته باشد؛ چون بنا بر اصالت ماهیت اصل ماهیت است و وجود امری انتزاعی است و دیگر غلط است كه بگوییم «آیا جوهر امكان وجود دارد به وجود جوهری؟ » ، چون دیگر وجود جوهری و وجود عرضی نداریم و وجود، یك مفهوم انتزاعی است و در همه جا یكسان است. بنا بر اصالت ماهیت، خود ماهیت است كه امكان وجود دارد؛ یعنی امكان دارد كه به نحوی باشد كه وجود از آن انتزاع شود.
ولی بنا بر اصالت وجود اصالت از آنِ وجود است و وجود مراتب دارد و هر وجودی در مرتبه خاص خودش امكان [2]دارد، نه در مرتبه دیگر.
حال به مستشكل می گوییم «شما گفتید شیئی كه وجود پیدا می كند اگر ممكن الوجود است باید وجودش ادامه پیدا كند و اگر ممتنع الوجود است اصلا از اول نباید وجود پیدا كند» . جواب این است: این شی ء ممكن الوجود است، ولی احیانا خود این وجود قصور ذاتی دارد از ادامه. اموری كه فانی اند و از سنخ حركت اند، نحوه وجودشان از ادامه ابا دارد. این دیگر ماهیت نیست كه بگویید «در هر زمانی امكان دارد» بلكه هر مرتبه از مراتب وجود حكمی دارد.
پس معنای متناهی بودن این قوه این است كه این قوه یك نحوه وجودی است كه استمرار و امتدادش محدود است؛ یعنی این وجود كشش دار و ممتد یك امتداد متناهی دارد.

[1] - . ما در باب امكان استعدادی هم به این مطلب اشاره كرده ایم.
[2] - . مقصود از این امكان، امكان فقری است كه امكان ماهوی از آن انتزاع می شود. هر وجودی فقط در مرتبه خودش امكان فقری دارد و امكان فقری در غیر آن مرتبه اصلا قابل فرض نیست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است