در
کتابخانه
بازدید : 1557412تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Collapse شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">فصل 15: </span>قوای محركه جسمانی از نظر تحریك متناهی اندفصل 15: قوای محركه جسمانی از نظر تحریك متناهی اند
Expand جلسه صد و دوم جلسه صد و دوم
Expand جلسه صد و سوم جلسه صد و سوم
Collapse جلسه صد و چهارم جلسه صد و چهارم
Expand جلسه صد و پنجم جلسه صد و پنجم
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (1) نگاهی دوباره به بحث حركت (1)
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (2) نگاهی دوباره به بحث حركت (2)
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (3) نگاهی دوباره به بحث حركت (3)
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Expand <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ایراد ایشان در صورتی وارد است كه ما این بحث را فقط برای این منظور مطرح كنیم كه «آیا اگر قوای جسمانی عالم ثابت باشند لازمه اش پایان پذیرفتن حركات عالم و فرو رفتن عالم در یك حالت انجماد و سكون مطلق است؟ » . بله، اگر ما بخواهیم از اثبات متناهی التأثیر بودن [قوای جسمانی ] نتیجه بگیریم كه آینده ی عالم سكون است، درست است، بنابر حركت جوهریه چنین نتیجه ای به دست نمی آید؛ یعنی، چه [قوای جسمانی را] متناهی التأثیر و متجدد الذات بدانیم و چه غیرمتناهی التأثیر بدانیم، نتیجه یكی است. ولی ما در اینجا به دنبال نتیجه ای اعظم از این نتیجه هستیم. ما از اول كه این مسأله را طرح كردیم بیشتر توجه به این نتیجه داشتیم كه اگر ثابت شود قوای این عالم نمی توانند اثر حركتی غیرمتناهی داشته باشند مسأله ی نیاز طبیعت به ماوراء طبیعت و استمداد طبیعت از ماوراء طبیعت ثابت می شود.

می گوییم: اگر این عالم به خود می بود و قوایش از ماوراء خودش تجدید و نو نمی شد، حال خواه این تجدید شدن به نحو كون و فساد ارسطویی باشد یا به نحو حركت جوهریه ی صدرایی، حركاتش قابل بقا نبود. اگر این نظریه را بپذیریم كه قوا می توانند غیرمتناهی التحریك باشند، ممكن است كسی بگوید: ما به اول عالم كاری نداریم و كیفیتش را نمی دانیم، اما به این مقدار می دانیم كه یك سلسله قوا در این عالم وجود دارد كه برای گرداندن عالم از ازل تا ابد كافی اند. ولی وقتی ثابت كردیم كه قوا متناهی التأثیرند، در نتیجه می گوییم: اگر این قوا تجدید نشوند عالم به فنای مطلق منتهی می شود. پس بقای عالم نیا به تجدید قوا دارد؛ یعنی عالم در ازل نمی توانسته بدون تجدید قوا وجود داشته باشد و در آینده هم عالم نمی تواند بدون
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 660
تجدید قوا و امداد از خارج ادامه پیدا كند.
خلاصه اگر قائل شدیم كه عالم دائما تجدید می شود، نتیجه بحث با نتیجه حرف كسانی كه می گویند «تأثیرات قوا غیرمتناهی است» یكی می شود. ولی اگر ما دنبال این مطلب باشیم كه عالم با موجودیتی كه از قوا در یك زمان دارد امكان ندارد كه ازلی و ابدی باشد، بلكه موجودیت قوای عالم باید تجدید شود، این مسأله بسیار مفید و نافع است. عالم در گذشته یا ازلی نبوده و از عدم به وجود آمده است و یا اگر ازلی بوده دائما تجدید می شده، حال یا تجدید كون و فسادی ارسطویی و یا تجدید جوهری صدرایی. در آینده هم یا عالمی باقی نمی ماند، یا اگر باقی بماند جز با امداد ماوراء خودش امكان پذیر نیست.
پس این بحث از نظر نیاز عالم به ماوراء خودش بسیار مفید و مهم است و چنین نیست كه اگر قائل به حركت جوهریه شدیم این بحث لغو بشود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است