این آقایان می خواهند بگویند كه حركت همیشه در میان دو قوه پیدا می شود و در
واقع همیشه نتیجه دو قوه متضاد است: قوه ای كه می خواهد جسم را به حركت
درآورد و قوه ای كه عایق است و حركت را منع می كند. وقتی قوه ای كه وارد
می شود، بر قوه عایق غلبه می كند، در نتیجه حركت واقع می شود. پس می خواهند
بگویند حركت بدون عایق محال است، حال یا عایق درونی یا عایق بیرونی. عایق
بیرونی همان است كه می گوییم «حركت در ملأ صورت می گیرد» و اگر عایق بیرونی
نباشد باید خلأ باشد. و عایق درونی این است كه قوه ای مخالف با قوه ای كه وارد
شده تا جسم را به حركت در بیاورد، در جسم وجود داشته باشد.
آقایان می خواهند بگویند: این، عایق است كه به حركت تعین می دهد
[1]و از
نظر سرعت، آن را در یك مقدار خاص تعیین می كند. اگر هیچ عایقی در كار نباشد
لازم می آید حركت جسم در كمال سهولت باشد و این به این معنی است كه حركت
جسم در سرعتِ لایتناهی باشد و «در سرعت لایتناهی بودن» مساوی است با اینكه
حركتی نباشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 537
البته این مطلب را باید اثبات كرد كه به چه دلیل اگر عایقی در كار نباشد لازم
می آید هر جسمی سرعت حركتش غیرمتناهی باشد. اگر این مطلب ثابت شود، در
لازم كه می گوید «حركت با سرعتِ غیرمتناهی امر محالی است» بحثی نیست.
(حركت با سرعت غیرمتناهی یعنی لاحركت. ) به عبارت دیگر: این كه «لازم امر
محالی است» معلوم است، اما ملازمه را به چه دلیل اثبات می كنید؟
خلاصه اینكه در این فصل می خواهند بگویند: باید همیشه در جسم، مبدأ میلی
وجود داشته باشد والاّ لازم می آید كه حركات جسم فی كمال السهولة واقع شود و
سرعت اجسام غیرمتناهی باشد. . . . این در واقع عنوان این فصل طولانی است و
مدعایی است كه باید وارد آن شویم
[2].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 538
[1] - . این بحث یك مقدار به باب خلأ مربوط می شود و یك مقدار به همین باب.
[2] - . [استاد در آخر این جلسه فرموده اند: چون در هفته آینده باید تمام مطالب این جلسه را تكرار كنیم،
در این جلسه به همین مقدار اكتفا می كنیم. ]