بسم اللّه الرحمن الرحیم
بحث درباره تضاد حركات بود. معنی تضاد دو حركت این است كه امكان ندارد
شی ء در آنِ واحد هر دو حركت را داشته باشد. در فصل اول از مرحله هشتم مبحثی
مطرح شد راجع به تضاد یا شبه تضاد مبدأ و منتهای حركات با یكدیگر. در حركت
كیفی مثال زدند به حركت از بیاض به سواد و حركت از سواد به بیاض. در حركت
كمّی هم گفتند مثل حركت از صغر به كبر و حركت از كبر به صغر. در حركت أینی و
حركت مستدیره هم- كه مقصود از آن، حركت وضعی بود- مطلب را كم و بیش
قبول كردند. منتها آنجا مطالبی بود كه به اجمال گذراندیم و گفتیم در بحثی كه درباره
تضاد حركات خواهد شد (یعنی همین فصل) درباره آنها هم بحث می كنیم. در فصل
چهارم هم بحث درباره ملاك وحدت شخصی و وحدت نوعی و وحدت جنسی
حركات بود. آن بحث هم با این بحثها مناسبت داشت.
حال در این فصل بحث درباره تضاد خودِ حركات است؛ یعنی بحث درباره این
است كه چه حركتهایی با یكدیگر متضاد و غیر قابل جمعند و امكان ندارد كه شی ء
واحد در آنِ واحد آنها را با هم داشته باشد. در مقابل، بسیاری از حركات هست كه
با یكدیگر تضاد ندارند؛ یعنی مانعی ندارد كه یك جسم در آنِ واحد همه آنها را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 442
داشته باشد. مثلا هیچ مانعی ندارد كه جسم در «آن» واحد هم حركت جوهری
داشته باشد هم حركت وضعی هم حركت أینی هم حركت كمّی و هم حركت كیفی؛
چون اینها حركات مختلف الجنس اند. همچنین در بسیاری از موارد مانعی ندارد كه
یك جسم در «آن» واحد دارای دو حركت از دو نوع ولی از یك جنس باشد. مثلا
در حركات كیفی مانعی ندارد كه شی ء در آنِ واحد هم حركت در الوان خودش
داشته باشد و هم حركت از نظر حرارت و برودت
[1]. حرارت و برودت كیفیت اند،
الوان هم كیفیت اند.
[1] - . مثلا هم حركت از سخونت به برودت داشته باشد و هم حركت از بیاض به سواد.