عكس قضیه هم هست. گاهی با حركتْ مقدار زمان را بیان می كنند. می پرسیم:
چقدر طول كشید؟ می گوید: یك آب خوردن. آب خوردن یك انسان، خودش یك
حركت و جریان است. این جریان مقدار زمانش مشخص است كه مثلا سه ثانیه
طول می كشد. وقتی مثلا می پرسیم: «چشمت كه در آسمان به ماه افتاد، چه مدت آن
را می دیدی؟ » می گوید: به قدر یك آب خوردن. اینجا با حركت، یك زمان را ارائه
می دهد. یا می پرسیم: چقدر طول كشید؟ می گوید: به اندازه رمیة رامٍ؛ یعنی به اندازه
یك تیر كه رها بشود و به زمین بنشیند. در اینجا هم با حركت، زمان بیان شده است؛
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 338
مثل اینكه با مكیال مكیل مشخص می شود و با مكیل مكیال. ما اغلب با مكیال
مكیل را مشخص می كنیم. مثلا می گوییم: یك لیتر نفت. گاهی برعكس است و
مكیال را با مكیل معین می كنند. مثلا كسی می گوید: در موزه ظرفی دیدم به قدر یك
هندوانه. میزان ظرف را با مظروف معین می كند. یا می پرسیم: ظرفیت این اتاق
چقدر است؟ می گوید: به قدر اینكه یك انسان در آن بخوابد. اینجا با مظروف اندازه
ظرف مشخص شده است.
پس گاهی با حركت زمان را مشخص و اندازه گیری می كنیم و گاهی با زمان
حركت را اندازه گیری می كنیم.