آخرین مطلبی كه اینجا می خواهیم بگوییم این است كه امور آنی
[1](از قبیل
مماسه ها) آیا یك سلسله امور عینی اند؟ یا اینكه اینها یك سلسله امور از قبیل
اضافات و نسب اند؟ اضافات و نسب همان چیزهایی است كه در مورد آنها بحث
می شود كه آیا از معقولات اوّلی اند یا از معقولات ثانوی، كه می گویند اینها از
معقولات ثانوی اند؛ یعنی بازگشتشان به امور انتزاعی است. مثلا وقتی شیئی با شیئی
محاذات پیدا می كند آیا واقعا امری عینی موجود شده، یا اینكه از مقایسه این دو
وجود با یكدیگر نسبتی انتزاع شده؟
مرحوم آخوند و امثال ایشان می گویند: اینها تابع طرفین اند و هیچ وجود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 304
مستقلی ندارند. در باب حركات خواندیم كه آیا حركت در مقوله اضافه هست یا نه؟
چرا آنجا گفتند حركت در مقوله اضافه معنی ندارد؟ گفتند: اضافات تابع اطرافشان
می باشند، اگر در اطراف اضافه حركت باشد، به تبع در اضافه هم هست، و اگر نباشد
در اضافه هم نیست. این برای این است كه اصلا وجود اضافه یك وجود تبعی است
و الاّ اگر وجودش یك وجود مستقل باشد و اگر واقعا یك مقوله عینی باشد، یا
ساكن است یا متحرك و نمی تواند تابع چیز دیگری باشد.
حال آیا ملاقات (مماسه) با محاذات در این جهت فرق می كند؟ آیا نمی شود
گفت تمام اموری كه شما آنها را آنی می دانید
[2]در واقع وجود عینی ندارند بلكه
منتزع اند از وجودات زمانی.
آنوقت به اینجا می رسیم كه همان طور كه خود «آن» امری اعتباری است (یعنی
ظرفْ یك امر اعتباری است) ، آنچه هم كه در «آن» واقع می شود امری اعتباری
است؛ یعنی «آن» ظرف حدود اشیاء است نه ظرف خود اشیاء؛ هیچ شیئی وجودش
در «آن» نیست ولی حد وجود شی ء در «آن» است. وصولات در «آن» صورت
می گیرند. شی ء كه حركت می كند حركتْ وجودی دارد كه در زمان است، ولی
وصولْ چیزی جز نهایت حركت نیست. این نهایت حركت منطبق می شود بر یك
نهایت فرضی از زمان.
بنابراین حدوث واقعی ای كه در عالم وجود دارد همان حدوثهای تدریجی
قطعی است، ولی همین حدوثهای تدریجی قطعی منشأ انتزاع امور آنی اند؛ به این
معنا كه این امور تدریجی حدودی دارند كه بر حدود زمان منطبق می شود؛ ظرف
خود اینها خود زمان است و ظرف حدود اینها حد زمان است. پس آنی الحدوث
واقعی وجود ندارد.
پس قسم اول هم مانند قسم سوم منتزع از قسم دوم است. پس ما این سه قسم
را، هم قبول داریم و هم قبول نداریم. قبول نداریم به این معنا كه واقعا درعالم اعیان
اشیاء را سه قسم نمی دانیم. و قبول داریم به این معنا كه هرسه قسم اعتبار دارند، ولی
یكی از آنها قطع نظر از هرگونه اعتبار ما وجود عینی دارد و دو قسم دیگر فقط اعتبار
دارند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 305
[2] - . اعم از آنی الحدوثِ آنی الفناء و آنی الحدوثِ مستمرالبقاء.