اگر یادتان باشد در اول فصل گفتیم: الآن له معنیان: یكی «آن» به معنایی كه متفرع بر
زمان است، یعنی حد مشترك میان دو قسمت از زمان است، كه همه بحثهای ما تا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 308
الان درباره آنِ به همین معنا بود. و دیگری «آن» به معنایی كه زمان متفرع بر آن
است؛ یعنی او سازنده زمان است.
ایشان می فرمایند: سه چیزند كه اینها با یكدیگر انطباق دارند و در فصلهای بعد
خواهیم گفت كه در واقع اینها با یكدیگر اتحاد دارند. این سه چیز عبارتند از:
مسافت، حركت و زمان. مسافت یعنی آن چیزی كه حركت در آن واقع می شود.
زمان هم كه عبارت بود از مقدار حركت. بعدا خواهیم گفت كه این سه خارجا و
وجودا با یكدیگر متحدند؛ یعنی یك وجود است كه به اعتباری آن را حركت
می گوییم، به اعتباری مسافتِ حركت می گوییم و به اعتباری زمان حركت. اینها سه
وجود مستقل از یكدیگر نیستند
[1].
مرحوم آخوند می فرماید: در باب حركت و مسافت دو چیز فرض می شود كه عین
همان را در باب زمان هم باید فرض كنیم. مسافت [2]خودش یك امتداد است، ولی
در مسافت همیشه یك چیزی به منزله نقطه وجود دارد كه این مسافت را می سازد
كه احیانا به آن می گویند: نقطه سیّاله.
در حركت هم دیدیم كه حركت توسطی وجود دارد و حركت توسطی امر بسیط
سیّالی است كه حركت قطعی را می سازد؛ یعنی حركت توسطی راسم حركت قطعی
است.
پس ناچار باید در باب زمان هم كه ما آن را به عنوان یك بُعد و امتداد تلقی
می كنیم، چیزی به منزله یك نقطه سیاله فرض كنیم كه اسمش را می گذاریم: آنِ
سیال. این آنِ سیال سازنده زمان است.
مقصود این است كه چون مسافت و حركت و زمان در واقع یك چیز ممتدند كه
سه اعتبار روی آن شده و یك امر سیال است كه این ممتد را می سازد و رسم كننده
این امر ممتد است، این امر سیال را اگر به مسافت نسبت بدهیم اسمش می شود نقطه
سیاله، اگر به حركت نسبت بدهیم اسمش می شود حركت توسطی، و اگر به زمان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 309
نسبت بدهیم اسمش می شود آنِ سیال.
پس با توجه به اینكه مسافت و حركت و زمان یك چیزند این سه سازنده هم
یك چیزند كه به اعتباری به آن می گوییم نقطه سیال، به اعتباری می گوییم حركت
توسطی و به اعتباری می گوییم آنِ سیال. پس این «آن» سازنده زمان است و زمان
متفرع بر آن است.
در اینجا فقط یك چیز است كه به عنوان مثال و برای توضیح می شود آن را بیان كرد. اگر مكعبی واقعی داشته باشیم وقتی زاویه این مكعب را حركت می دهیم [3]آن
نقطه ای كه در رأس زاویه قرار گرفته حركت می كند و این نقطه با حركت خودش
خطی را رسم می كند. این نقطه كه با سیلان خودش این خط را رسم می كند همان
نقطه سیال است. حركت این نقطه به اعتبار اینكه یك وجود سیلانی است می شود
حركت توسطی، و زمانی كه این سیال در آن وجود دارد اسمش می شود آنِ سیال.
مرحوم آخوند این مطلب را اینجا ذكر می كنند. حاجی كه قائل به حركت توسطی
است همیشه حرفهایش بر مبنای همین نقطه سیاله در مسافت و حركت سیال در
حركت- كه همان حركت توسطی باشد- و آنِ سیال در زمان است. ولی خود مرحوم
آخوند در جاهای دیگر این مطلب را انكار می كند. از جمله در بحث جواهر و
اعراض [4]صریحا این مطلب را انكار می كند و می گوید این یك امر اعتباری است و
در واقع و نفس الامر نقطه سیالی كه خط را رسم كند وجود ندارد. بالاتر اینكه شیخ
در الهیات شفا- و احتمالا در طبیعیات هم- این مسأله را طرح می كند و بعد می گوید: «این یك امری است كه انسان برای مبتدی بیان می كند و می گوید خط با سیلان
نقطه به وجود می آید، ولی در واقع و نفس الامر این طور نیست» . مرحوم آخوند در
تعلیقاتی كه در شفا دارد نیز به تفصیل در این باره بحث می كند و این مطلب را انكار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 310
می كند و می گوید چنین چیزی نیست. واقعا هم همین طور است و چنین چیزی
نیست و این فقط امری است كه انسان توهم می كند. خود مرحوم آخوند با براهینی
ثابت كرده اند كه خط، سیلان نقطه نیست. وقتی كه خط، سیلان نقطه نباشد، حركت
قطعی هم سیلان حركت توسطی نیست، و زمان هم سیلان «آن» نیست.
فعلا همین مقدار كافی است. به هرحال اینجا اگرچه ظاهر عبارت این است كه
مرحوم آخوند آنِ سیال را قبول دارد، ولی با توجه به اینكه در جاهای دیگر مطلب
را رد كرده است، توجیه بیان ایشان این است كه ابتدائا توهم می شود كه خط از
سیلان نقطه به وجود می آید ولی در واقع و نفس الامر چنین نیست. مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 311
1 - . تفصیل این مطلب، باشد برای فصل خودش.
[1] - . تفصیل این مطلب، باشد برای فصل خودش.
[2] - . اشتباه نكنید! اگر حركت نباشد مسافت به آن معنایی كه مقصود ماست، وجود ندارد. بین قم و تهران فاصله ای هست ولی آنوقت به این فاصله می گوییم «مسافت» كه حركتی در آن واقع شود.
[3] - . لازم نیست این كار در عالم خیال صورت بگیرد. فرض كنید در خارج یك مكعب را روی صفحه ای حركت می دهیم.
[4] - . جلد دوم چاپ قدیم، صفحه 12.