اینجا مثالی ذكر می كنم كه برای بحثهای بعد مفید خواهد بود. اگر كسی قائل به
حركت در جوهر نباشد- مثل خود شیخ- در نزد او جواهر جسمانی عالم از این قسم
سوم
[1]می باشند؛ چون بنا بر كون و فساد
[2]، ماده كه دفعةً صورتی را پذیرفت كون پیدا
می كند و كائن می شود و بعد واقعا عمر دارد؛ یعنی به همان نحو كه اول دفعةً
[3]وجود
پیدا كرده است، در مقداری از زمان به تمام وجودش باقی است و وقتی عمرش به
پایان برسد یكدفعه به تمام وجود معدوم می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 285
شیخ مدعی است این امور، حصول و وجود در ابتدا- به این معنا كه به تمام
وجود در یك آغاز زمانی و نقطه فرضی زمانی (یعنی در یك «آن» ) حصول پیدا
كرده باشند- ندارند. (مثل امور تدریجی الوجود كه وجودی دارند در تمام زمان نه
حصولی در ابتدا؛ ابتدا دارند، ولی وجودی از خودشان در ابتدا ندارند. ) این موجود
ابتدا دارد به معنای اینكه زمان وجودش ابتدا دارد. این در تمام این زمانِ وجود
می غلتد و تمام این زمان ظرف وجود آن است.
این هم شق سومی كه شیخ گفته است.
[1] - . یعنی دفعی الوجود و زمانی البقاء.
[2] - . كسی كه قائل به حركت در جوهر نیست قائل به كون و فساد است.
[3] - . شیخ در اینجا نمی گوید در «آن» وجود پیدا كرد، می گوید دفعةً وجود پیدا كرد.