بسم اللّه الرحمن الرحیم
فصل 38
فی أنّ الآن كیف یعدّ الزمان [1]
بحث دیگر ما این است كه «آن» چگونه عاد زمان است؟ این فصل مقداری هم
مقدمه است برای فصل بعدی كه در آن بحث می شود زمان و حركت چگونه یكدیگر
را تقدیر می كنند. فصل بعد مقداری مشكل تر و معضل تر است، ولی این فصل ساده
است.
مقصود از «الآن كیف یعدّ الزمان؟ » چیست؟ در علم حساب و هندسه می گویند
اعداد و مقادیر بعضی عاد بعض دیگرند. دو عدد كه قهرا یكی از دیگری بیشتر
است [2]، اگر عدد كوچكتر را از عدد بزرگتر منها كنیم و این منها كردن را تكرار كنیم و
در نهایت چیزی از عدد بزرگتر باقی نماند، می گویند عدد كوچكتر عادِ عدد بزرگتر
است. ولی اگر عددی را از عدد دیگر كم كنیم و این كم كردن را تكرار كنیم و در آخر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 330
چیزی باقی بماند كه از عدد كوچكتر كمتر باشد، عدد كوچكتر عاد عدد بزرگتر
نیست. مثلا عدد 4 عاد عدد 16 است، ولی عدد 3 عاد عدد 16 نیست. این، امر
واضحی است. «آن» ، به این معنا عاد زمان نیست؛ چون «آن» حد مشترك میان دو
زمان است. بله، بنا بر نظریه كسانی كه می گویند «زمان تركیب شده است از مجموع
آنات كوچك كه هر آنی خودش زمان نیست یعنی جزء لایتجزای زمان است»
می توان «آن» را عاد زمان گرفت؛ یعنی اگر یك «آن» یك «آن» كم كنیم، بالاخره
زمان تمام می شود. ولی این از بحث ما خارج است؛ چون قائل به این «آن» نیستیم. «آن» به معنایی كه ما قائل به آن هستیم، یعنی به معنایی كه متفرع بر زمان و حد
مشترك میان دو زمان است، معنی ندارد كه عاد زمان باشد.
بله به معنی دیگری كه همان معنایی است كه در باب مقادیر گفته می شود،
می توان گفت «آن» عاد زمان است. در باب مقادیر، هر مقداری در واقع و نفس الامر
یك واحد متصل است. در هر مقداری در واقع و نفس الامر كثرتی وجود ندارد كه
بگوییم «یك مقدار، مقدار دیگر را عد می كند» ولی ما می توانیم كثرت را اعتبار
كنیم؛ یعنی این مقدار را تجزیه كنیم به مقادیری، و به تعبیر دیگر كم متصل را تبدیل
به كم منفصل كنیم. فرض كنید ارتفاع یك استوانه هشت متر است. این یك واحد
متصل است. ما می توانیم این را تقسیم كنیم به مترها. بعد كه تقسیم كردیم می گوییم: دو متر این استوانه عاد هشت متر است ولی یك متر و نیم عاد هشت متر نیست.
«آن» به این معنا عاد زمان است كه زمان را- كه یك كمیت متصل است- با
«آن» ها تقسیم می كنیم. پس با «آن» زمان را كه یك مقدار واحد است، به مقدارهای
متعدد تقسیم می كنیم. بعد هر مقدار كوچكی می تواند یك مقدار بزرگ را عد كند. مثلا از زمان سعدی تا زمان ما، در ذات خودش یك واحد متصل است. ما به حسب
ذهن خودمان این واحد متصل را حدبندی می كنیم و می گوییم از زمان سعدی تا
زمان ما هفتصدسال است. در اینجا این واحد متصل را به هفتصد قسمت تقسیم
كرده ایم. بعد می توانیم هر هفت سالی را عاد این هفتصد سال قرار دهیم.
پس اگر می گوییم «آن عاد زمان است» به این معناست كه با «آن» مقداری از
زمان می سازیم و آن مقدار كوچك عاد مقدار بزرگ می شود. مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 331
[1] - . اسفار ج 3، ص 178 مرحله 7، فصل 38.
[2] - . لازمه هردو عددی این است.