بعد شیخ می گوید: اما اموری كه حدوث تدریجی داشته باشند و تمام وجودشان در
تمام زمان حادث شده باشد
[1]، اینها در آن آنِ حد فاصل وجود ندارند. اگر شیئی
ساكن است و بعد حركت می كند، اگر این حركت را از جنبه قطعی اش در نظر
بگیریم
[2]تمام زمان بعدی به این حركت تعلق دارد. اما آنِ فاصل چطور؟ آنِ فاصل
دیگر نمی تواند به این حركت تعلق داشته باشد؛ چون اگر آنِ فاصل به این حركت
تعلق داشته باشد معنایش این می شود كه این حركت در «آن» وجود پیدا كرده
است، در حالی كه طبیعت حركت ملازم با زمان است و محال است در «آن» وجود
پیدا كند و حادث شود. حركت یعنی آنچه پس و پیش دارد، یعنی جزء دارد، و همین
قدر كه جزء داشته باشد وجودِ در «آن» برایش محال است. پس آن آنِ فاصل به
سكون قبلی تعلق دارد نه به حركت بعدی. پس هر جا كه حركت و سكون داشته
باشیم آنِ فاصل به سكون تعلق دارد نه به حركت. اگر حركت قبل از سكون باشد
می گوییم: این حركت، در زمان ادامه پیدا می كند و به نقطه ای از زمان می رسد كه در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 292
آنجا حركت نیست و آن نقطه اولین ظرف سكون است. و اگر حركت بعد از سكون
باشد می گوییم: حركت از نقطه ای شروع می شود كه فاصل است و آخرین نقطه
ظرف سكون قبلی است.
[2] - . یعنی از جنبه حدوث تدریجی اش؛ یعنی این كه امری است كه شیئا فشیئا موجود می شود و وجودی ممتد در زمان دارد.