«آن» در عرف به معنی یك لحظه كوچك و یك جزء كوچك از زمان است
[1]. گاهی
می گویند «شی ء در یك «آن» محقق شد» ، به این معنا كه در یك زمان بسیار
كوچك محقق شد. مثلا می گوییم اگر كسی با تلفن از تهران با قم صحبت كند، در
یك «آن» صدا از تهران به قم می رسد. این «در یك آن» یعنی در یك زمان بسیار
بسیار كوچك. اینجا «آن» به معنی قطعه ای از زمان است كه خود آن قطعه هم زمان
است، ولی زمان خیلی كوچك.
توضیح: قبلا گفتیم زمان از نوع مقدار است، یعنی طول است، و لازمه طول
بودن این است كه امتداد باشد؛ یعنی بتوان برای آن اول و وسط و آخر فرض كرد و
بتوان آن را در ذهن تقسیم كرد ولو به اقسامی بسیار كوچك. شما خطی را در نظر
بگیرید! اگر از یك خط یك میلی متر جدا كنیم آنچه جدا كرده ایم باز هم خط است؛
یعنی مانند كلِ ّ خودش یك مقدار و طول و امتداد است. اگر نصف میلی متر جدا كنیم
باز هم آنچه جدا كرده ایم یك طول است. اگر یك هزارم میلی متر جدا كنیم باز آنچه
جدا كرده ایم خودش خط است ولی بسیار كوچك. اگر یك میلیونم میلی متر جدا
كنیم باز هم آنچه جدا كرده ایم خط است. هرقدر هم این جزئی را كه از خط جدا
می كنیم كوچكتر فرض كنید باز خط است و معدوم نمی شود گرچه به چشم نمی آید.
در زمان هم همین طور است. مثلا می گوییم: نور در هر ثانیه سیصد هزار
كیلومتر حركت می كند. ثانیه، مقداری از زمان است. نصفِ سیصدهزار كیلومتر (صد
و پنجاه هزار كیلومتر) را نور در چه زمانی طی می كند؟ در نصف ثانیه. هفتاد و پنج
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 265
هزار كیلومتر را نیز در ربع ثانیه طی می كند. حال می پرسیم: نور یك كیلومتر را در
چه زمانی طی می كند؟ در یك سیصدهزارم ثانیه. این یك سیصد هزارم ثانیه باز هم
مقداری از زمان است گرچه آنقدر كوچك است كه ذهن انسان نمی تواند آن را
تصور كند. همان طور كه اگر خطی را مرتبا كوچك كنیم به جایی می رسیم كه دیگر
برای چشم قابل دیدن نیست ولی عقل آن را درك می كند، یك ثانیه را هم اگر تقسیم
به سیصد هزار قسمت كنیم باز سیصد هزار جزء از زمان است كه هر جزء هم زمان
است؛ یعنی هر جزئش هم خودش یك كشش است. پس اگر دوباره بپرسند «نور
یك متر را در چه زمانی طی می كند؟ » ، می گوییم در یك سیصد میلیونیم ثانیه. عقل
چنین زمانی را می تواند درك كند گرچه خیال نمی تواند آن را تصور كند
[2]. پس هر
قدر هم اجزاء كوچك شود باز یك امتداد است كه خودش قابل تقسیم است.
در این معنی عرفی بحثی نیست.
[1] - . [استاد ذكر معنای عرفی «آن» را مقدمه قرار داده اند برای بیان معنی سوم «آن» كه مرحوم آخوند ذكر نكرده اند، و الاّ این معنی عرفی معنی چهارمی است كه خودشان بعدا تصریح می كنند چون عرفی است جای طرحش در فلسفه نیست. ]
[2] - . لذا انسان برای بیان این اجزاء كوچك از كوچكترین واحدهایی كه برایش قابل تصور است استفاده می كند؛ مثلا می گوید: در كمتر از یك چشم به هم زدن أنا آتیك به قبل أن یرتدّ الیك طرفك. كمترین چیزی كه انسان می تواند تصور كند یك چشم به هم زدن است.