[1]
مستشكل می گوید: شما می گویید خداوند با زمان قبلی معیت دارد چون در زمان
قبل هم بوده است. ما می گوییم دو چیز كه با یكدیگر معیت زمانی دارند احتیاج به
جامع مشتركی دارند كه بین آنها معیت برقرار كند. پس باید زمان دیگری فرض كنیم
كه آن زمانِ دیگر ملاك معیت ذات حق با زمان قبلی باشد
[2].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 228
جواب این اشكال هم از حرفهای گذشته روشن است. می گوییم: اولا چرا شما همین
اشكال را در غیر خدا نمی آورید؟ ما اشكال را در غیر خدا ذكر می كنیم و جواب
می دهیم تا مطلب روشن شود، و بعد اشكال شما را در مورد خدا جواب می دهیم.
می گوییم: اگر سعدی بر حافظ تقدم دارد زمان سعدی هم بر حافظ تقدم دارد. پس سعدی با زمان خودش معیت دارد و چون با زمان خودش معیت دارد باید زمان
دیگری باشد كه آن زمان دیگر ملاك معیت سعدی و زمان خودش است.
جواب این است: آن كه تقدم بالذات بر حافظ و زمان حافظ دارد زمان سعدی
است و خود سعدی تقدم بالعرض دارد؛ یعنی سعدی به ملاك اینكه نوعی اتحاد میان
او و زمانش هست، بر حافظ تقدم دارد.
اما در مورد خداوند- كه مستشكل در اشكالش ذكر كرده- اصلا مسأله به این
شكل مطرح نیست. ما قبلا گفتیم كه اگر می گوییم «خداوند با زمان سابق معیت
دارد» این معیت با سایر معیتها كه احتیاج به زمان دارد متفاوت است؛ این معیت،
معیت قیومیه است.
[1] - . [در متن اسفار این اشكال هم مثل اشكال قبل دو شق دارد، ولی چون شق دوم این اشكال و جواب
آن با توجه به مطالب قبل روشن است استاد شق دوم و جوابش را به تفصیل بیان نكرده اند و فقط در پایـ- ـان جواب شق اول می گویند: در بـ- ـاب زمان هم عینا همین حرف هست. ]
[2] - . این اشكال غیر از اشكال اول است. اشكال اول این بود: زمان متقدم تقدم دارد بر زمان متـ- ـأخر و
خداوند با زمان متقدم معیت دارد و چون ما مع المتقدم متقدم است پس خداوند باید در زمان واقع شده باشد. ولی این اشكال می گوید: چون خدا با زمان مقدم معیت دارد لازم می آید خداوند زمانی باشد.