همان طور كه گفتیم، مرحوم آخوند در اینجا دو معنی برای «آن» ذكر كرده اند: یكی
«آن» به معنایی كه متفرع بر زمان است و دیگری «آن» به معنایی كه زمان متفرع بر
آن است. ایشان اول به بیان «آن» به معنایی كه متفرع بر زمان است و فلاسفه آن را
قبول دارند، می پردازد.
فلاسفه وجود زمان را به عنوان امری ممتد قبول دارند
[1]. حال كه زمان امری
ممتد است، مثل هر امر ممتد دیگر
[2]كمیت است و چون كمیت است قابل انقسام
است. خاصیت كمیت قابلیت برای انقسام است و اصلا كمیت را به قابلیت برای
انقسام تعریف می كنند. قابلیت برای انقسام به دو نحو است: یكی به این معنا كه نه
فقط قابلیت محض است، بلكه منقسم بالفعل است، مثل اعداد؛ و دیگر قابلیت
انقسام به این معنا كه فقط قابلیت انقسام دارد. مقادیر- از جمله زمان- از این قبیلند.
[1] - . حال اعم از اینكه برای زمان وجود عینی قائل باشند، یعنی مثل مرحوم آخوند قائل به حركت قطعیه باشند، و یا مانند شیخ و اتباعش حركت قطعیه را امری ذهنی بدانند و موجود بودن زمان را به معنـ- ی وجود منشـ- ـأ انتزاعش بدانند و خود زمان را امری خیالی و ذهنی بدانند؛ گروه دوم زمان را به صورت امری ممتد، امری ذهنی می دانند. حرفهای شیخ در این مقام مقداری اضطراب دارد. به هرحال فلاسفه زمان را امری ممتد می دانند.
[2] - . مثل جسم تعلیمی و سطح و خط.