اما قسم دوم اموری می باشند كه زمانی اند؛ به این معنا كه وجودشان تدریجی است؛
یعنی یك وجود ممتد و تدریجی دارند كه تمام این وجود تدریجی در قطعه ای از
زمان صورت می گیرد. مثلا اگر بخواهیم با پرگاری دایره ای رسم كنیم، وقتی یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 274
پایه پرگار را در مركز گذاشتیم و پایه دیگر را به حركت درآوردیم، از وقتی كه
پرگار را به حركت درمی آوریم یك خط منحنی در حال به وجود آمدن است.
حركت این پرگار ممكن است یك ثانیه یا یك دقیقه یا. . . طول بكشد. این خط
منحنی، تدریجی الوجود است و این امر تدریجی الوجود ظرفی می خواهد به نام
زمان. پس وجود این امر، در زمان محقق شده نه در «آن» ، ولی این وجودِ در زمانْ
به نحوی است كه تدریجی و كشش دار و منطبق بر زمان است؛ یعنی هر جزئی از این
وجود منطبق بر جزئی از زمان است. مثلا اگر این دایره در یك ثانیه وجود پیدا
كرده، اگر آن را به ده قوس تقسیم كنیم قوس اول در یك دهم اول ثانیه كشیده شده،
قوس دوم در یك دهم دوم ثانیه، قوس سوم در یك دهم سوم و. . . . پس معنای
انطباق وجود این [امر زمانی ] بر وجود زمان این است كه وجود این، كشش دارد،
زمان هم كشش دارد، ربعش در ربع زمان تحقق پیدا كرده، ثلثش در ثلث زمان،
نصفش در نصف زمان و تمامش هم در تمام زمان.