بحث در این بود كه حركت نیازمند به شش چیز است: فاعل، موضوع، زمان، مبدأ،
منتها و مقوله ای كه حركت در آن واقع می شود. در ابتدا چنین به نظر می رسد كه در
هر حركتی شش چیز جدا از یكدیگر وجود دارد، ولی باید این مسأله بررسی شود
كه آیا این شش چیز، واقعا شش امر متغایرند و كثرت عینی دارند یا نه؟
بعضی از اینها به طور قطع كثرت عینی دارند. مثلا مسلم و غیر قابل خدشه است
كه محرك (فاعل) نمی تواند عین حركت باشد. ممكن است كسی ضرورت محرك را
در حركت انكار كند، ولی اگر كسی نیاز حركت به محرك را قبول كند نمی تواند قبول
كند كه محرك عین حركت است.
می آییم سراغ موضوع حركت. آیا موضوع حركت (متحرك) با حركت یكی
است؟ جواب این است كه در حركات عَرَضیه، متحرك غیر از حركت است ولی در
حركت جوهری، متحرك عین حركت است.
می آییم سراغ مبدأ و منتها. مبدأ و منتها دو نوع اعتبار می شود. گاهی مقصود از
«مبدأ» مبدأ واقعی است؛ به این معنا كه سكونی هست بعد حركتی پیدا می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 343
گفتیم كه حركت در این طور موارد ابتدا دارد؛ یعنی یك حدّ فاصلی میان حركت و
سكون اعتبار می شود. در منتها هم همین طور. اگر مبدأ و منتها را به این معنا بگیریم،
مبدأ و منتهای حركت غیر از حركت است.
ولی ممكن است حركتی غیرمتناهی باشد. در حركت غیرمتناهی ممكن است
هر مرتبه ای از حركت، غایت مرتبه دیگر و مبدأ مرتبه دیگر باشد
[1]. پس در بعضی از
حركات ممكن است مبدأ و غایت نسبی باشد؛ یعنی مرتبه ای از حركت نسبت به
مراتب بعدی مبدأ است و نسبت به مراحل قبلی غایت و نسبت به خود حركت،
مرتبه ای از حركت است. پس مبدأ و غایت هم، از نظر وجودی ممكن است با
حركت متحد باشند، اما به این نحو كه آنچه كه مبدأ یك [درجه از] حركت است عین
آن درجه از حركت نیست و آنچه كه غایت این درجه حركت است عین این درجه
نیست، ولی هر درجه ای از حركت، مبدأ است برای درجه دیگر و غایت است برای
درجه دیگر.
[1] - . تفصیل این مطلب در فصول بعدی خواهد آمد و بحث مهمی هم هست.