توضیح بیشتر اینكه: در حركات عرضیه مثل أین و وضع، جسم موضوع است به
اعتبار اینكه حركت را قبول می كند، و حركت عرض است؛ زیرا جسم جوهر است و
أین و وضع عرضند. در اینجا وجود قابل غیر از وجود مقبول است. اینجاست كه
اصل «علة المتغیّر متغیّر» جاری می گردد؛ چون جسم- كه فی حدّ ذاته وجود دارد-
این امكان را دارد كه وضع جدیدی بگیرد؛ یعنی این امكان را دارد كه علتی بیاید و
آن را متغیر كند. این است كه اینجا جعل، جعل تألیفی می شود. در اینجا همه قبول
كرده اند كه علت متغیر باید متغیر باشد.
ولی یك وقت است كه ما می خواهیم امر متغیر بالذاتی را فرض كنیم كه جعل
آن به جعل بسیط، عین جعل تغیر باشد؛ یعنی مانند جسم نباشد كه متغیر بالعرض
است.
روی همین حساب است كه قدما نگفته اند وضع متغیر فلك رابط است، بلكه
گفته اند خود حركتِ این وضع رابط است؛ چون دیده اند در حركت می توانند بگویند
ماهیت حركت عین حدوث و تجدد است و جعل به خود حركت تعلق گرفته است
(یعنی در مورد حركت چنین نیست كه یجعل الحركة حركة، بلكه یجعل الحركة) ،
ولی اگر بگویند وضعْ رابط است باید بگویند جاعلْ جسم را متحرك بالعرض قرار
داده (یجعل الجسم متحركا بالعرض) ، آنوقت ناچارند بپذیرند كه علت آن هم باید
متغیر باشد. پس به این جهت است كه گفته اند خود حركت رابط است.
مرحوم آخوند می گوید: در حركات عرضیه (مثل همین حركت وضع) جعلْ
تألیفی است چون نمی تواند مستقلا به خود اینها تعلق بگیرد، و وقتی جعلْ تألیفی
باشد علت نمی تواند قدیم باشد؛ علت چنین متغیری باید متغیر باشد.