در
کتابخانه
بازدید : 1558076تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">فصل 30: </span>در اثبات وجود زمان و بیان ماهیت آن فصل 30: در اثبات وجود زمان و بیان ماهیت آن
Expand <span class="HFormat">فصل 31: </span>غایت قریب زمان و حركت تدریجی الوجود است فصل 31: غایت قریب زمان و حركت تدریجی الوجود است
Expand <span class="HFormat">فصل 32: </span>قِدم زمان فصل 32: قِدم زمان
Collapse <span class="HFormat">فصل 33: </span>در ربط حادث به قدیم فصل 33: در ربط حادث به قدیم
Collapse جلسه پنجاه و هفتم جلسه پنجاه و هفتم
Expand جلسه پنجاه و هشتم جلسه پنجاه و هشتم
Expand جلسه پنجاه و نهم جلسه پنجاه و نهم
Expand جلسه شصتم جلسه شصتم
Expand جلسه شصت و یكم جلسه شصت و یكم
Expand جلسه شصت و دوم جلسه شصت و دوم
Expand جلسه شصت و سوم جلسه شصت و سوم
Expand جلسه شصت و چهارم جلسه شصت و چهارم
Expand <span class="HFormat">فصل 34: </span>زمان اول و آخر نداردفصل 34: زمان اول و آخر ندارد
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حالا ببینیم بیان مطلب ایشان راجع به اینكه حركت امر نسبی است، چیست. ایشان اینجا توضیحی نداده اند و در چندین جای اسفارهمین مطلب را تكرار كرده اند و چه بسا با بعضی حرفهای دیگر ایشان هم تا حدی ناسازگار باشد؛ حالا من بیان مطلب ایشان را عرض می كنم.
مقصود ایشان در اینجا این است كه حركت از معقولات ثانیه فلسفی است؛ یعنی مثل خود «حدوث» یك مفهوم انتزاعی است. اگر از شما بپرسند آیا جمله «قیام زید حادث است» درست است یا نه؟ می گویید بله؛ زید قاعد بود بعد قائم شد پس قیام زید حادث است. اگر بپرسند آیا قیام زید كه حادث است علت می خواهد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 138
یا نه؟ می گویید بله، علت می خواهد؛ هر حادثی علت می خواهد و می تواند خودش هم به نوبه خودش علت برای چیز دیگر واقع شود. حال اگر از شما بپرسند حدوث قیام زید چطور؟ (قیام زید كه حادث شد، یك قیام زید داریم و یك حدوث قیام زید، سؤال این است: حدوث قیام زید آیا حادث است یا قدیم؟ ) در اینجا نمی توانید بگویید حدوث قیام زید قدیم است؛ چون امكان ندارد خود قیام زید در این زمان حادث شده باشد ولی حدوثش در ازل پیدا شده باشد. و اگر هم بگویید حدوث قیام زید حادث است (یعنی این حدوث هم حدوثی دارد) ، ما نقل كلام به این حدوث دوم می كنیم. در اینجا اولا تسلسل لازم می آید، و ثانیا واضح است زید كه قائم می شود، این گونه نیست كه دو چیز وجود پیدا كرده باشد: یكی قیام زید و دیگری حدوث قیام زید، كه بعد بگوییم حدوثِ حدوث و حدوثِ حدوثِ حدوث و. . . .
پس خود حدوث چیست؟ حدوث را نه می توان گفت قدیم است و نه می توان گفت حادث است، بلكه «حدوث» یك امر انتزاعی است. قدیم و حادث درباره معقولات اولیه و درباره اموری كه در خارج ما بازاء مستقل دارند درست است، ولی اموری كه منتزع از امور دیگر هستند به خودی خود و بالذات هیچ حكمی ندارند، بلكه به تبع منشأ انتزاعشان و بالعرض حكم دارند.
توضیح اینكه: حدوث یعنی وجود بعد العدم. قیام زید حادث است، ولی آیا حدوث قیام هم با خصوصیت وجودِ بعد العدم حادث است؟ ! قیام زید چون قبلا نبوده و در این زمان وجود پیدا كرده، ما از عدم قبلی و وجود حاضر مفهوم حدوث را انتزاع می كنیم. پس آن كه حادث است وجود قیام است و از این وجود و عدم آن در زمان قبل [1]، یعنی از ملاحظه دو امری كه با یكدیگر هیچ وحدتی ندارند و فقط تعاقب دارند (به تعبیر دیگر: از وجود متعاقب عدم، یا از وجود مسبوق به عدم) مفهوم حدوث را انتزاع می كنیم. این است كه می گوییم مفهوم حدوث یك مفهوم نسبی و مقایسه ای است [2]؛ یعنی وقتی كه وجود را با عدم قبلی بسنجیم و مقایسه كنیم، مفهوم حدوث انتزاع می شود. و چون مفهومِ انتزاعی است، به خودی خود هیچ حكمی ندارد، نه حادث است نه قدیم، نه علت است نه معلول، هیچ چیز نیست؛ بله
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 139
به تبع منشأ انتزاعش و بالعرض می توانیم بگوییم حدوث قیام هم حادث است، ولی این حدوث حدوثی غیر از حدوث قیام نیست؛ یعنی ما همان حدوث قیام را به خود حدوث نسبت می دهیم، و الاّ مستقلا حدوث جداگانه ای ندارد.
حال كه این مطلب را در باب حدوث دانستیم می گوییم: مرحوم آخوند در اینجا می گوید: حركت، چیزی جز حدوث تدریجی نیست؛ حركت یعنی حدوث تدریجیِ آن شیئی كه وجود تدریجی دارد؛ مثلا در حركت در «كیف» آنچه كه واقعا وجود دارد كیفی است كه یك وجود تدریجی دارد. برای كیف دو گونه وجود فرض می شود: وجود دفعی و وجود تدریجی. اگر كیف وجود تدریجی داشته باشد ما از آن وجود تدریجی حركت را انتزاع می كنیم. هر وقت وجود بعد العدم، تدریجی و به شكلی باشد كه وجود و عدم آمیخته و مختلط به یكدیگر باشند [3]به این صورت كه پشت سر هر وجودی آنا عدمش بیاید و بعد وجودی دیگر (یعنی وجود متصل) ، به این نوع از وجود بعد العدم می گوییم حركت.
كما اینكه وقتی در تعبیر دیگر می گوییم حركت عبارت است از خروج تدریجی شی ء از قوه به فعل، باز ایشان می گوید مفهوم خروج، مفهوم انتزاعی است و آنچه كه وجود و واقعیت دارد آن شیئی است كه تدریجا از قوه به فعل خارج می شود.
به این نكته باید توجه داشته باشید كه اینجا بحث این نیست كه حركت هست یا نیست، و این گونه نیست كه اگر كسی به این معنا منكر حركت شد [4]طرفدار سكون باشد، بلكه در اینجا مرحوم آخوند ماهیت حركت را تحلیل می كند و می گوید این كه شما اسمش را گذاشته اید حركت، خودش یك مفهوم انتزاعی است و آن كه سیلان دارد و سیال است ما فیه الحركة و یا به اعتباری ما به الحركة است؛ خود حركت نفس سیلان است كه مفهوم انتزاعی است. این، خلاصه اشكال اول ایشان بود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 140

[1] - . تركیب اینها تركیب اعتباری است.
[2] - . اینكه ایشان می گوید «نسبی است» یعنی مقایسه ای است.
[3] - . یعنی به این صورت نباشد كه یك عدمی باشد و وجود یكمرتبه آن را قطع كند.
[4] - . [یعنی مثل مرحوم آخوند حركت را امر انتزاعی دانست. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است