دلیل هشتم همان است كه معمولا در كتب منطقی به عنوان مثال ذكر می شود: «العالم
متغیّر و كل متغیّر حادث فالعالم حادث»
[1]. «العالم متغیّر» یعنی «العالم لایخلو من
الحوادث» كه بعدا مرحوم آخوند می گویند مقصود این است كه «الأجسام لایخلو
من الحوادث» ؛ چون بحث متكلمین روی عالم اجسام است
[2]. به تعبیر دیگر مقصود
متكلمین از «العالم لایخلو من الحوادث» این است: «الجواهر الجسمانیة لایخلو من
الحوادث» . خوب، این صغری درست و مورد قبول است؛ هیچ كس قائل نیست كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 244
جواهر جسمانی ثابت و یكنواخت اند و هیچ تغییری بر آنها عارض نمی شود
[3].
اما كبری كه می گوید «هر چیزی كه از حوادث خالی نباشد حادث است»
مناقشه برمی دارد.
از جوابی كه مرحوم آخوند به دلیل هشتم می دهند روشن می شود كه این دلیل
در واقع دو قیاس طولی است
[4]كه به صورت یك قیاس درآمده و مختصر شده است.
در واقع این طور بوده: «العالم (یعنی الأجسام، یعنی الجواهر الجسمانیّة) لا یخلو من
الحوادث
[5]و كلّ ما لایخلو من الحوادث لایسبق الحوادث، فالعالم لایسبق
الحوادث
[6]» . بعد این نتیجه صغری برای قیاس دیگری قرار می گیرد: «العالم لایسبقُ
الحوادث و كلّ ما لایسبق الحوادث فهو حادث
[7]، فالعالم حادث» .
جواب این دلیل از جوابی كه به دلیل هفتم دادیم روشن است. صغرای قیاس اول
(یعنی: الجواهر الجسمانیّة لایخلو من الحوادث) صحیح است. كبرای قیاس اول
(یعنی: و كل ما لایخلو من الحوادث فهو لایسبق الحوادث) نیز صحیح است ولی به
این معنا كه: هر چیزی كه از حوادث خالی نیست بر كل [8]این حوادث سبقت ندارد،
نه به این معنا كه بر هر یك سبقت ندارد. پس قهرا نتیجه قیاس اول هم به همان نحوی
كه كبری را ارائه كردیم درست است؛ «فالعالم لایسبق الحوادث» یعنی: العالم
لایسبق مجموع الحوادث غیر المتناهیة.
حال اگر این نتیجه را به همین شكل، صغری برای قیاس دوم قرار دهیم كبرای
قیاس دوم كاذب می شود. «كل ما لایسبق مجموع الحوادث فهو حادث» غلط است. آنچه كه بدایت داشتن عالم را ثابت می كند این است كه جواهر جسمانیه بر یك یك
حوادث تقدم نداشته باشند، كه ما در قیاس اول چنین چیزی را ثابت نكردیم. پس
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 245
این قیاس دارای چنین مغالطه ای است.
تا اینجا مجموع استدلالهای این آقایان با جوابهایش مطرح شد. معلوم شد كه
در میان این استدلالها فقط دو استدلال قابل توجه و تأمل بود: یكی استدلال اول كه
در آن از برهان تطبیق [9]استفاده شده بود، و دیگر استدلال دوم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 246
1 - . اسفار ج 3، ص 158 مرحله 7، فصل 35. 1 - . فقط مادیینِ امروز چنین قولی را به همه الهیون نسبت می دهند. 2 - . یعنی دو قیاس است كه نتیجه اولی صغری برای دومی قرار می گیرد. 3 - . یعنی لایخلو من حدوث فی حركاته و اعراضه. 4 - . بلكه معیت دارند. 5 - . چون قدیم بر حادث تقدم دارد.
[1] - . بعدا مرحوم آخوند خواهند گفت كه این برهان با توجه به مطالبی كه در حركت جوهری و راجع به تغیر داریم و همچنین با توجه به تعبیر خاصی كه از حدوث عالم داریم، برهان درستی است. مرحوم آخوند بعدا اشاره بلكه تصریح می كند به اینكه عالم متغیر است، منتها به معنی اینكه متغیر بالذات است، نه به معنی اینكه در معرض تغیرات است و حوادث عارض اجسام می شوند آن طور كه متكلمین می گویند.
حقیقت عالم عین تغیر است و هرچه كه حقیقتش عین تغیر باشد عین حدوث است. پس «عالم حادث است» به معنای این است كه عالم عین حدوث دائم است. این غیر از حرف متكلمین است كه می خواهند از این دلیل برای اثبات بدایت برای عالم استفاده كنند. «حدوث عالم» در نزد متكلمین به معنی داشتن بدایت زمانی است.
[2] - . اگرچه مرحوم آخوند می خواهد به نحوی مقصود متكلمین را توجیه كند، ولی حاجی می گوید مقصودشان فقط همین است.
[3] - . فقط مادیینِ امروز چنین قولی را به همه الهیون نسبت می دهند.
[4] - . یعنی دو قیاس است كه نتیجه اولی صغری برای دومی قرار می گیرد.
[5] - . یعنی لایخلو من حدوث فی حركاته و اعراضه.
[7] - . چون قدیم بر حادث تقدم دارد.
[8] - . كل (یعنی مجموع لایتناهی) وجود اعتباری دارد.
[9] - . مرحوم آخوند در باب علت و معلول از خواجه در نقد المحصّل نقل می كند كه ایشان جاری شدن
برهان تطبیق را در حوادث مترتب غیر مجتمع در وجود یعنی امور زمانی نیز تقریبا تأیید كرده اند. منتها حاجی می گوید: چون خواجه در نقد المحصّل ایراد فخر رازی را نقل می كرده، در واقع با متكلمین مماشات كرده و عقیده خودش را بیان نكرده. ولی به هرحال ظاهر عبارت خواجه در نقد المحصّل تأیید این مطلب است.