ایشان در اینجا تعبیری به كار برده كه شاید در جای دیگر به كار نبرده. البته اصل
مطلب را در جای دیگر گفته ولی نه با این تعبیر. در باب قوه و فعل فصلی بود تحت
این عنوان: فی أنّ كلّ حادث مسبوق بقوة و مادة تحملها. در آنجا گفتیم: هر حادث
زمانی مسبوق است به قوه ای (یعنی یك استعداد) ، و چون قوه عرض است (و از نوع
اضافات هم هست نه از نوع كیفیات) و عرض نیازمند به موضوع و محل است، پس
هر حادثی [علاوه بر این ] كه مسبوق به قوه است، مسبوق به محلی هم برای آن قوه
است، كه به آن محل می گوییم «ماده» . پس هر حادثی مسبوق به یك استعداد قبلی
زمانی است و مسبوق به یك حامل استعداد قبلی زمانی است. پس هر حادثی
مسبوق است به یك ماده قبلی. بوته گندم ابتدا به ساكن در طبیعت به وجود نمی آید.
باید یك چیزی باشد كه قبلا استعداد این [بوته گندم ] در آن وجود داشته باشد كه
بعد این صورت به آن افاضه شود؛ و آن هم مسبوق است به ماده قبلی و آن هم
مسبوق است به ماده قبلی. فلاسفه ما به این ماده های قبلی می گویند «علل إعدادی»
[چون ] این ماده های قبلی شرط قابلیت قابل هستند؛ یعنی فقط قابلیت وجود را به
شی ء می دهند نه فعلیت وجود را. مثلا می بینیم كه در عالم، نظام توالد و تناسل
هست. در این نظام توالد و تناسل، پدری می بینیم. مادری می بینیم و ماده مَنَویّه ای
می بینیم. از نظر یك عالم طبیعی همینها علت است، ولی فیلسوف به اینها می گوید
«علل مُعِدّه» نه علل موجِده. «اینها علل مُعِدّه اند» یعنی اینها فقط حركاتی است كه
ماده را آماده می كند برای فعلیتی كه از مافوق افاضه می شود. «
أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ. `أَ أَنْتُمْ مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 746
تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ اَلزّارِعُونَ »
[1] «
أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ. `أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ اَلْخالِقُونَ [2]» .
فلاسفه این علل مُعِدّه را علل بالعرض می نامند نه علل بالذات. آنها می گویند:
علل بالذات همان علل موجده اند (كه به آنها علل موجبه هم می گویند) . تا اینجا این
چند مطلب را دانستید: یكی اینكه هر حادثی مسبوق است به قوه ای و به ماده ای كه
حامل این قوه است. [پس ] هر حادثی قبل از خودش ماده ای دارد. دوم اینكه آن
ماده های قبلی علل مُعِدّه اند نه علل موجده، [به عبارت دیگر: ] علل بالعرض اند نه
علل بالذات.
حال نتیجه می گیریم: اگر شی ء حادث نباشد نیاز به علت مُعدّه ندارد. حادث
است كه مسبوق به ماده قبلی است، ولی اگر شیئی حادث زمانی نباشد نیازمند به
ماده قبلی نیست. پس حدوث مناط احتیاج به علت مُعدّه است. پس صحیح است
كه بگوییم آن بحثی كه مطرح می كنیم كه «آیا مناط احتیاج به علت حدوث است یا
امكان یا. . . ؟ » در علتهای بالذات و حقیقی و موجده است. اما در علتهای بالعرض كه
زمانا هم بر معلول تقدم دارند و در زمانی كه معلول موجود می شود آنها معدوم اند،
حدوث شی ء مناط احتیاج به آنهاست؛ یعنی شی ء چون حادث است به ماده احتیاج
دارد و اگر حادث نبود به ماده احتیاج نداشت؛ به تعبیری كه اینجا مطرح كردیم:
شی ء چون حادث است به علت مُعدّه احتیاج دارد و اگر حادث نبود به علت مُعدّه
احتیاج نداشت.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 747