ما در میان اشیاء یك واقعیت و رابطه ای درك می كنیم كه هیچ نمی توانیم در وجود
آن شك كنیم. در درجه اول تقدم و تأخر بالزمان را در نظر می گیریم. می بینیم یك
نوع رابطه ای میان اشیاء برقرار است كه می گوییم «فلان حادثه قبل از فلان حادثه
واقع شد و فلان حادثه بعد از فلان حادثه واقع شد» . اگر از ما بپرسند «چرا این حادثه
قبل از آن حادثه واقع شد؟ » می گوییم: چون آن حادثه مقارن با فلان زمان و این
حادثه مقارن با فلان زمان واقع شده است. مثلا اگر از ما بپرسند «آیا محقق حلّی قبل
از شیخ بهایی است یا شیخ بهایی قبل از محقق حلّی؟ » می گوییم: محقق حلّی قبل از
شیخ بهایی است چون وفات محقق حلّی در قرن هفتم هجری است و وفات شیخ
بهایی در قرن یازدهم هجری. پس چون محقق حلّی در آن زمان است و شیخ بهایی
در این زمان و زمان محقق حلّی بر زمان شیخ بهایی مقدم است می گوییم محقق
حلّی بر شیخ بهایی مقدم است.
حال نقل كلام می كنیم به خود زمان. چرا قرن هفتم بر قرن یازدهم مقدم است؟
آیا این یك امر قراردادی است؟ چه چیزی در اینجا هست كه می گویید «قرن هفتم
بر قرن یازدهم مقدم است» ؟ آیا این یك قرارداد است و می توانیم از فردا بگوییم
قرن یازدهم قبل از قرن هفتم بوده، یا این یك واقعیت است؟ قطعا یك واقعیت است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 750
و نمی توان در آن شك كرد.