در
کتابخانه
بازدید : 1556902تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Expand <span class="HFormat">فصل 1</span>در بیان حقیقت حدوث و قدم فصل 1در بیان حقیقت حدوث و قدم
Expand <span class="HFormat">فصل 2: </span>در اثبات حدوث ذاتی فصل 2: در اثبات حدوث ذاتی
Expand <span class="HFormat">فصل 3: </span>آیا حدوث زمانی كیفیتی زائد بر وجود حادث است؟ فصل 3: آیا حدوث زمانی كیفیتی زائد بر وجود حادث است؟
Expand <span class="HFormat">فصل 4: </span>حدوث، علت نیاز به علت نیست فصل 4: حدوث، علت نیاز به علت نیست
Expand <span class="HFormat">فصل 5: </span>تقدم و تأخر و اقسام این دوفصل 5: تقدم و تأخر و اقسام این دو
Collapse <span class="HFormat">فصل 6: </span>آیا اقسام تقدم و تأخر مشترك معنوی اند یا لفظی؟ فصل 6: آیا اقسام تقدم و تأخر مشترك معنوی اند یا لفظی؟
Expand <span class="HFormat">فصل 7: </span>آیا اطلاق تقدم بر اقسامش به تشكیك است؟ فصل 7: آیا اطلاق تقدم بر اقسامش به تشكیك است؟
Expand <span class="HFormat">فصل 8: </span>در اقسام معیّت فصل 8: در اقسام معیّت
Expand <span class="HFormat">فصل 9: </span>تكمیل بحث حدوث ذاتی فصل 9: تكمیل بحث حدوث ذاتی
Expand متن اسفار (همراه توضیحات استاد هنگام تدریس متن اسفار (همراه توضیحات استاد هنگام تدریس
Expand <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آقای طباطبایی در حاشیه اسفار و در نهایه الحكمة بیانی دارند كه نقطه اصلی و قابل توجه آن این است [1]: رابطه اجزاء زمان با یكدیگر رابطه قوه و فعل است؛ یعنی هر مرتبه ای از زمان، فعلیت است برای مرتبه قبل و قوه است برای مرتبه بعد.
برای توضیح، این مقدمه را اضافه می كنیم: وقتی به زمان نگاه می كنیم، اعم از اینكه زمان حقیقت باشد یا موهوم، می بینیم كه زمان یك امتداد و كشش و یك بعد است. بنا بر مبنای مرحوم آخوند كه برای زمان عینیت قائل است و حركت قطعی را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 779
موجود می داند، زمان یك بعد واقعی است. زمان یك امتداد و كشش است مثل امتداد و كششی كه در ابعاد جسمانی می بینیم، یعنی طول و عرض و عمق، با این اختلاف كه طول و عرض و عمق همه در یك «آن» وجود دارند، ولی زمان بُعد دیگری است كه خود مراتبش با یكدیگر اجتماع در وجود ندارند. ابعاد مكانی هیچ تقدم و تأخری میان مراتبشان نیست مگر به اعتبار. این فضا كه طولی دارد و عرضی و عمقی، آیا این سرش مقدم است یا آن سرش؟ هیچ كدام، مگر اینكه امر سومی را در نظر بگیریم. مثلا اگر نسبت به صحن حرم در نظر بگیریم این سرْ مقدم است، و اگر نسبت به بیمارستان در نظر بگیریم، آن سرْ مقدم است. هیچ جزء مكانی بر هیچ جزء دیگر بالذات تقدم ندارد؛ یعنی اصلا با یكدیگر نسبت متساوی دارند؛ این فعلیت است، آن هم فعلیت است. ولی خصوصیت بُعد زمانی این است كه یك سرش قوه است و یك سرش فعلیت و از قوه به سوی فعلیت آمده. این دیگر ربطی به اعتبار ما ندارد. این گونه نیست كه بتوانیم امروز را قوه برای دیروز بگیریم و دیروز را فعلیت امروز، یا بر عكس. رابطه مراتب این امر ممتد به این صورت است كه هر مرتبه ای قوه است برای مرتبه بعد.
آقای طباطبایی می فرمایند: تقدم و تأخر زمانی از همین جا پیدا می شود و تعریف شیخ هم در اینجا صدق می كند. وقتی ما مراتب زمان را به عنوان امر بالفعل در نظر می گیریم، می گوییم: زمان سعدی بر زمان حافظ تقدم دارد. در اینجا هر دو را فعلیت گرفته ایم؛ هم زمان سعدی فعلیتی است كه حامل قوه بعد است و هم زمان حافظ فعلیتی است كه حامل قوه بعد است، با این تفاوت كه زمان حافظ حامل هر قوه ای كه باشد زمان سعدی هم حامل آن هست، اما زمان سعدی حامل قوه هایی است كه زمان حافظ حامل آنها نیست، چطور؟ از زمان حافظ به بعد را كه در نظر بگیرید، هم زمان سعدی حامل قوه های آن است و هم زمان حافظ، ولی زمان سعدی حامل قوه خود زمان حافظ و فاصله میان زمان سعدی و حافظ هم هست در حالی كه زمان حافظ حامل قوه خودش و قوه فاصله زمان خودش و سعدی نیست.
پس اگر آن مبدأ محدود را قوه در نظر بگیریم [2]می بینیم كه نسبتهای اجزاء زمان با آن قوه با یكدیگر متساوی نیست و بعضی از زمانها نسبت به بعض دیگر نسبت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 780
اقربی به قوه دارند. آن زمانی كه حامل قوه بیشتری است نسبت اقربی به قوه دارد از آن زمانی كه حامل قوه كمتری است. پس در اجزاء زمان هر چه رو به عقب برویم حامل قوه بیشتری هستند و هر چه رو به آینده برویم حامل قوه كمتری هستند؛ چون هر قوه ای كه جزء بعدی حامل آن است جزء قبلی هم حامل آن هست، ولی جزء قبلی حامل قوه ای است كه بعدی حامل آن نیست.
پس اگر این فعلیتها را كه در ظرف خودشان فعلیت هستند، نسبت به بالقوه بودن در نظر بگیریم می بینیم كه بین اجزاء زمان نوعی اُولویت هست؛ یعنی این مسأله [در مورد اجزاء زمان ] صدق می كند كه كل ما یكون للمتأخر من القوة یكون للمتقدم، و لكن یكون للمتقدم من القوة ما لا یكون للمتأخر.
این بیان بیان نسبتا خوبی است و می توانیم آن را ملاك و معیار قرار دهیم. اما [آقای طباطبایی ] در حاشیه مفصلی كه اینجا دارند می خواهند حرف شیخ اشراق را تأیید كنند. مرحوم آخوند تا این مقدار را قبول دارد كه بین اجزاء زمان تقدم بالطبع هم هست چون «لیس إلاّ بالطبع» را نفی كرد نه «بالطبع» را، اما آقای طباطبایی چیز دیگری می فرمایند؛ ایشان می فرمایند: تقدم زمانی هم نوعی تقدم بالطبع است، ولی تقدم بالطبع بر دو قسم است: در قسم اول متقدم و متأخر اجتماع در وجود دارند و در قسم دوم متقدم و متأخر اجتماع در وجود ندارند.
ما می گوییم: این مطلب نقیض حرف سابق شماست؛ چون اگر بگوییم «تقدم بالزمان داخل در تقدم بالطبع است» به این معناست كه ملاك تقدم بالطبع در [تقدم بالزمان ] وجود دارد. ملاك تقدم بالطبع را خود شما مثل «وجود» می دانید، در حالی كه شما در اینجا می گویید ملاك تقدم [بالزمان ] انتساب به قوه است. مطابق بیانی كه می گویید «در تقدم بالزمان آن مبدأ محدود بالقوه بودن است» واقعا تقدم بالزمان نوعی خاص از تقدم می شود غیر از تقدم بالطبع. اما از طرف دیگر می گویید تقدم بالزمان همان تقدم بالطبع است ولی تقدم بالطبع بر دو قسم است.
بله، اگر بخواهید بگویید «در باب زمان علاوه بر تقدم زمانی تقدم بالطبع هم وجود دارد» این به همان حرف مرحوم آخوند برمی گردد. اما اگر بگویید «تقدم زمانی همان تقدم بالطبع است» قابل اشكال و ایراد است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 781

[1] - . احیانا شاید بتوان گفت میان حرفهای ایشان هم تناقضی هست.
[2] - . قوه است كه به سوی فعلیت كشیده می شود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است