در
کتابخانه
بازدید : 1556989تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
Collapse <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Expand <span class="HFormat">فصل 1</span>در بیان حقیقت حدوث و قدم فصل 1در بیان حقیقت حدوث و قدم
Expand <span class="HFormat">فصل 2: </span>در اثبات حدوث ذاتی فصل 2: در اثبات حدوث ذاتی
Expand <span class="HFormat">فصل 3: </span>آیا حدوث زمانی كیفیتی زائد بر وجود حادث است؟ فصل 3: آیا حدوث زمانی كیفیتی زائد بر وجود حادث است؟
Expand <span class="HFormat">فصل 4: </span>حدوث، علت نیاز به علت نیست فصل 4: حدوث، علت نیاز به علت نیست
Expand <span class="HFormat">فصل 5: </span>تقدم و تأخر و اقسام این دوفصل 5: تقدم و تأخر و اقسام این دو
Expand <span class="HFormat">فصل 6: </span>آیا اقسام تقدم و تأخر مشترك معنوی اند یا لفظی؟ فصل 6: آیا اقسام تقدم و تأخر مشترك معنوی اند یا لفظی؟
Expand <span class="HFormat">فصل 7: </span>آیا اطلاق تقدم بر اقسامش به تشكیك است؟ فصل 7: آیا اطلاق تقدم بر اقسامش به تشكیك است؟
Collapse <span class="HFormat">فصل 8: </span>در اقسام معیّت فصل 8: در اقسام معیّت
Collapse جلسه صد و شانزدهم جلسه صد و شانزدهم
Expand <span class="HFormat">فصل 9: </span>تكمیل بحث حدوث ذاتی فصل 9: تكمیل بحث حدوث ذاتی
Expand متن اسفار (همراه توضیحات استاد هنگام تدریس متن اسفار (همراه توضیحات استاد هنگام تدریس
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اول ببینیم معنای «معیت» چیست؟ معیت یعنی با هم بودن دو شی ء با یكدیگر. حال حقیقت با هم بودن چیست؟ ما در تقدم و تأخر به اینجا رسیدیم كه معنی تقدم و تأخر این است كه دو شی ء در یك امر با یكدیگر اشتراك داشته باشند و آنچه یكی از این دو از این امر مشترك دارد دیگری داشته باشد و دیگری از این امر مشترك چیزی داشته باشد كه اولی ندارد. به عبارت دیگر: معنی تقدم و تأخر این است كه دو فرد در یك كلی با یكدیگر مشترك باشند و صدق كلی بر این دو از قبیل صدق كلی مشكك باشد. آنوقت معیت یعنی دو امر با یكدیگر در امری اشتراك داشته باشند و از این امر مشترك هر چه یكی دارد دیگری هم داشته باشد؛ یعنی اینچنین نیست كه یكی از این دو از امر مشترك چیزی را داشته باشد كه دیگری ندارد. پس [مفهوم معیت ] به یك امر عدمی برگشت. معیت یعنی نبودن اختلاف و تفاوت. این نظیر فرق میان كلی متواطی و كلی مشكك است. كلی مشكك كلی ای است كه میان افرادش در آن كلی تفاوت است و كلی متواطی كلی ای است كه میان افرادش در آن كلی تفاوتی نیست. بنابراین معیت برمی گردد به لا تفاوتی، به این معنا كه دو شی ء در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 793
یك امر اشتراك داشته باشند بدون آنكه میان آن دو در آن امر مشترك تفاوتی در كار باشد.
از اینجا معلوم می شود كه این تقسیم ثلاثی كه در اینجا می كنیم و می گوییم یك شی ء نسبت به شی ء دیگر یا تقدم دارد یا تأخر و یا معیت، درست نیست [1]. در اینجا در واقع دو تقسیم ثنائی است در طول یكدیگر. ما خیلی از اوقات از روی مسامحه تقسیمهایی می كنیم كه ثلاثی یا رباعی و یا خماسی اند، در حالی كه در واقع اینها تقسیمهایی در طول یكدیگرند. از همین قبیل است تقسیم كلمه به اسم و فعل و حرف. ما می گوییم «كلمه بر سه قسم است: اسم و فعل و حرف» و حرف درستی هم هست، اما اگر همین تقسیم را از نظر عقلی در نظر بگیریم در واقع دو تقسیم است در طول یكدیگر. اگر بخواهیم از نظر عقلی تقسیم كنیم باید این طور بگوییم: الكلمةُ إما یدلّ علی معنی فی نفسه، أو لایدلّ. فإن لایدلّ علی معنی فی نفسه فهو الحرف. (این یك تقسیم بود. ) و إن دلّ علی معنی فی نفسه فهو علی قسمین. (این تقسیم دوم است؛ یعنی در بار دوم یك قسم از اقسام تقسیم اول را تقسیم می كنیم. ) فإن دلّ علی معنی فی نفسه فهو إما مقترن بأحد الأزمنة الثلاثة أو لا یقترن. فإن لا یقترن فهو الأسم و إن اقترن فهو الفعل. پس اگر بخواهیم از نظر منطقی تقسیم كنیم باید به این ترتیب تقسیم كنیم، ولی ضرورتی ندارد كه انسان در مقام بیان اطاله كند؛ چون اینها در مقام بیان اطناب شمرده می شود.
اینجا هم همین طور است؛ یعنی از نظر منطقی درست نیست كه بگوییم اشیاء نسبت به یكدیگر یا معیت دارند یا تقدم و یا تأخر، بلكه باید این طور گفت: دو شی ء نسبت به یكدیگر در یك امر (مثلا در زمان) یا اشتراك دارند و یا اشتراك ندارند. اگر اشتراك ندارند پس نه معیت دارند نه تقدم و نه تأخر (مثلا دو امر مجرد نسبت به یكدیگر، یا یك امر مجرد و یك امر مادی نسبت به یكدیگر در زمان اشتراك ندارند. پس از نظر زمان نه معیت دارند نه تقدم و نه تأخر. ) و اما اگر این دو امر در آن امرْ مشترك بودند، یا بین آنها در آن امر مشترك تفاوت هست یا نیست.

اگر تفاوت نیست، میان آنها معیت است و اگر تفاوت هست آنوقت قهرا یكی مقدم است و دیگری مؤخر. پس تقسیم باید به این صورت باشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 794
پس ممكن است میان دو شی ء نه تقدم باشد نه تأخر و نه معیت؛ چون نسبت معیت با تقدم و تأخر عدم و ملكه است. عدم ملكه یعنی عدم تفاوت عمّا من شأنه أن یكون فیه التفاوت. پس در جایی می گوییم «معیت» كه میان دو شی ء نسبت به امری دیگر تفاوتی نیست ولی شأنیت تفاوت را دارند، نه اینكه به مطلق عدم تفاوت به نحو سلب تحصیلی، بگوییم معیت. مثلا دو امر زمانی اگر بین آنها در زمان تفاوت نبود می گوییم اینها همزمان اند. اما اگر اصلا شأنیت در كار نباشد معیت هم در كار نیست. درباره دو موجود مجرد غلط است كه بگوییم معیت زمانی دارند. دو موجود مجرد نه معیت زمانی دارند نه تقدم زمانی و نه تأخر زمانی.
در باب تقدم و تأخر بالطبع هم مطلب چنین است. گفتیم كه جزء علت به نحو تقدم بالطبع مقدم بر معلول است. در اینجا معیت بالطبع در كجاست؟ اگر دو جزء علت را در نظر بگیریم اینها بر معلول تقدم بالطبع دارند ولی خودشان با یكدیگر معیت دارند. مثال بهتر این است: اگر دو معلول برای یك علت ناقصه وجود داشته باشد، اینجا هر دو معلول نسبت به علت ناقصه تأخر بالطبع دارند، ولی خودشان نسبت به یكدیگر معیت بالطبع دارند.
در معیت بالعلیه هم مطلب همین طور است. فرض كنید علت تامه ای دارای دو معلول باشد [2]. در اینجا این دو معلول از علت تامه خودشان تأخر بالعلیه دارند ولی خودشان نسبت به یكدیگر معیت بالعلیه دارند.
از اینجا فهمیدیم كه معیت یك مفهوم عدمی است، ولی نه عدم مطلق، بلكه عدم ما من شأنه أن یكون موجودا [3].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 795

[1] - . این نكته را مرحوم آخوند ذكر نكرده اند.
[2] - . در باب علت تامه فرض این مطلب قدری مشكل است.
[3] - . سؤال: چـ- را تفاوت را امر عدمی نگیریم؟
استاد: مقصود شما این است كه «آنچه آن دارد این دارد و آنچه این دارد آن دارد» را كه همان معیت است امری وجودی بگیریم؛ یعنی در معیت هر دو طرف امر وجودی دارند. حال آیا نفس داشتن این آنچه را كه آن دارد، معیت است؟ نه، صرف داشتن، معیت نیست. در باب تساوی هم این مسأله مطرح است. دو خط را در نظر بگیرید كه یكی اطول از دیگری است. در اینجا اطول چیزی را دارد كه اقصر ندارد، ولی هر چه را كه اقصر دارد اطول هم دارد. اینجا اطولیت به امر وجودی بر می گردد و اقصریت به امر عدمی. حال دو خط متساوی را در نظر بگیرید. آیا تساوی عبارت است از داشتن این دو آنچه را كه دارند؟ یا عبارت است از نداشتن هیچ كدام امر زائدی را. تساوی عبارت است از نداشتن هیچ كدام امر زائدی را. پس گرچه از لفظ تساوی به نظر می رسد كه امری وجودی است، ولی به حسب واقع و نفس الامر، تساوی یعنی هیچ كدام چیزی را كه دیگری نداشته باشد ندارند. واقعا هم تساوی، نداشتن چیز زائد است. در باب زائد و ناقص و متساوی همین حرف را می زنند. می گویند: در اینجا در واقع دو تقسیم است: دو مقدار نسبت به یكدیگر یا متساوی اند و یا زائد و ناقص؛ یعنی یا یكی از دو مقدار چیزی را دارد كه دیگری ندارد و لا بالعكس، یا اینچنین نیست. اگر اینچنین نیست این همان معنای تساوی است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است