قد مرّ كلام إجمالی فی هذا و نزیدك بیاناً فنقول: أمّا المضاف فطبیعة غیر مستقلة بل
تابعة، فمتبوعها إن تحرك تحركت، أو سكن فسكنت، أو زاد فزادت، أو نقص فنقصت، أو
اشتد فاشتدت، أو ضعف فضعفت، كل ذلك بالعرض لا بالذات
[1].
و أما متی
[2] فقال الشیخ فی
النجاة: وجوده للجسم بتوسط الحركة فكیف یكون الحركة فیه. فإذ كان كل حركة فی متی فلوكانت فیه حركة لكان لمتی متی آخر، هذا
خلف. و قال فی
الشفاء: یشبه أن یكون الانتقال فی متی واقعاً دفعة لأنّ الانتقال من سنة
إلی سنة و من شهر إلی شهر یكون دفعة.
أقول: قد مرّ تحقیق كون الحصول التدریجی لشی ء إذا اعتبر نفسه یكون دفعیاً
[3]. و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 914
استشكل كثیر من المتأخرین كلام الشیخ هذا و اعترضوا علیه و قد كشفناعنه فی
شرح
الهدایة.
ثمّ قال: و قد یشبه أن یكون حال متی كحال الاضافة فی أنّ الانتقال لایكون فیه
بل یكون أولاً فی كیف أو كم و یكون الزمان ملازماً لذلك التغیر فیعرض بسببه فیه
التبدل و الاستقرار
[4]. أقول: تابعیة الزمان للمقولة لیست كتابعیة الاضافة إذ لیس للزمان وجود دفعی آنی
[5] كما للمقولة بخلاف الاضافة، إذ یحتمل الآنیة و الزمانیة، و الزمان لا یحتملهما
[6] و لا أحدهما
[7]، فإنّ الحركة نفس تجدد المقولة التی فیها الحركة لا أنها تابعة لها فی التجدد و كذا حكم متی.
و أمّا الجدة
[8] فصح القول بأنها تابعة فی الثبات و التجدد لموضوعها.
و أمّا مقولة أن یفعل و أن ینفعل، فبعضهم أثبت الحركة فیهما و هو باطل إلّاأن یعنی
بذلك كونهما نفس التحریك و التحرك، أی الحركة من جهة نسبتها إلی المحرك تارة و
إلی المتحرك اُخری
[9]. و أما لو اُرید غیر ذلك فلم یصح، لأنّ الشی ء إذا انتقل من التبرد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 915
إلی التسخن فلا یخلو إمّا أن یكون التبرد باقیاً
[10] فیه فهو محال، و إلّالزم أن یتوجه شی ء واحد إلی الضدین فی زمان واحد. و إن لم یبق التبرد فالتسخن إنما وجد بعد وقوف
التبرد و بینهما سكون لا محالة فلیست هناك حركة متصلة من التبرد إلی التسخن علی
الاستمرار.
أقول: و یمكن البیان
[11] بوجه أشمل و أوجز و هو أنّ الحركة فی مقولة عبارة عن حصولها شیئاً فشیئاً فلها فی كل آن من زمان الحركة فرد آخر، فكل ما لایمكن وجوده
فی آن لایمكن وقوع الحركة فیه و إلّالكان الآنیّ زمانیاً بل الآن زماناً
[12].
و لقائل أن یقول
[13]: إنّ الشی ء قدینسلخ عن فاعلیته یسیراً یسیراً لا من جهة
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 916
تنقصّ قبول الموضوع لتمام ذلك الفعل بل من جهة هیأة فی الفاعل.
فنقول: ذلك إمّا لأجل أنّ قوته تفتر یسیراً یسیراً إن كان الفعل بالطبع، و إما لأنّ
العزیمة تنفسخ یسیراً یسیراً إن كان بالإرادة أو كانت الآلة تكلّ إن كان آلیّاً، و فی جمیع
ذلك یتبدل الحال فی القوة أو الإرادة أو الآلة ثم یتبعه التبدّل فی الفاعلیة بالتبعیة
لا بالذات و علی ما قررناه فلا ورود لمثل هذا كما لا یخفی.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 917
[1] . مثلا آیا در «فوقیت» حركت هست یا نه؟ «فوقیت» یك اضافه و نسبت است. اگر در خود آن شی ء فوق، تغییر باشد در «فوقیت» هم هست و اگر نباشد نیست.
[2] . «متی» مثل «فعل» و «انفعال» است. بیان مطلب در «متی» را از خارج عرض نكردیم. «متی» یعنی بودن شی ء در زمان. قبلا گفتیم كه زمان از حركت انتزاع می شود. [ «بودن شی ء در زمان» ] یعنی به نحوی دارای حركت بودن. پس شی ء از آن جهت كه در زمان است در حركت است. حال، اینكه باز در حركت باشد، مبتلا به همان اشكال است.
[3] . می فرماید: «هر چیزی كه وجود تدریجی دارد، خودِ تدریجش وجود دفعی دارد» كه ما جواب دادیم كه اصلا «تدریج» وجودی ندارد كه بگوییم وجود دفعی دارد یا وجود تدریجی.
[4] . در اینجا شیخ حرفی زده كه مورد ایراد مرحوم آخوند است. مرحوم آخوند می گوید: حركت در مقوله ی اضافه و مقوله ی جده حركت بالعرض است ولی در مقوله ی متی و فعل و انفعال نه بالعرض است و نه بالذات؛ چون در ماهیت اینها حركت است. اما شیخ مطلب را طوری گفته كه كأ نّه مقوله ی مضاف و مقوله ی متی یك حكم دارند.
[5] . «آلی» كه در نسخه ی چاپی است، غلط است.
[6] . یعنی «زمان» نمی شود هم آنی باشد و هم زمانی.
[8] . به مقوله ی «جده» مقوله ی «مِلك» هم می گویند. اگر شیئی بر شیئی احاطه داشته باشد، به هیأتی كه از احاطه ی محیط بر محاط حاصل می شود «جده» می گویند. این یك نسبت است و بیش از نسبت چیزی نیست.
[9] . مرحوم آخوند می گوید بعضی گفته اند «در مقوله ی فعل و انفعال حركت هست» و این باطل است مگر اینكه مقصودشان این باشد كه این دو مقوله همان حركتند كه اگر آن را به فاعل نسبت بدهیم اسمش می شود تحریك و تأثیر تدریجی، و اگر آن را به متحرك نسبت بدهیم اسمش می شود أن ینفعل و تأثر تدریجی.
این مطلب را- كه در شفا هم آمده- قبلا هم از مرحوم آخوند نقل كردیم و گفتیم آقای طباطبایی به این حرف ایراد مبنایی گرفته اند. آقای طباطبایی می گویند: اگر ما مقوله ی «فعل» و مقوله ی «انفعال» را واقعا دو مقوله ی مستقل بدانیم كه متباین بالذات اند، معنی ندارد بگوییم اینها همان حركتند كه اگر به فاعل نسبت بدهیم مقوله ی «فعل» درست می شود و اگر به منفعل نسبت بدهیم مقوله ی «انفعال» درست می شود. معنای این حرف این است كه اختلاف این دو مقوله اعتباری است و حال آنكه نمی شود اختلاف دو مقوله اعتباری باشد.
در جواب ایشان می گوییم: در این مقولات دهگانه به شكلهای مختلف خدشه و مناقشه شده است گواینكه همیشه از آنها به نام «مقولات دهگانه» یاد می كنند.
كسی كه در اینجا چنین حرفی می زند در واقع به دو مقوله ی مستقل به نام «فعل» و «انفعال» قائل نیست و اگر هم قائل به این دو مقوله نباشیم به جایی ضرر نمی خورد.
[10] . یعنی در حال انتقال.
[11] . ظاهرا این بیان متعلق به بهمنیار است.
[12] . یعنی بنابراین این [مطلب ] در جایی درست است كه آن مقوله قابلیت این را كه در هر آنی دارای فردی باشد، داشته باشد؛ یعنی برای آن مقوله فردِ آنی فرض بشود. اما اشیایی كه در آنها فرد آنی فرض نمی شود (مثل زمان كه امكان ندارد كه شیئی فرد زمان باشد و آنی باشد، و یا مثل تأثیر تدریجی و حركت كه امكان ندارد شیئی حركت باشد و آنی باشد) [این مطلب در آنجا صحیح نیست. ]
[13] . «لقائل أن یقول» می گوید: در خارج مواردی هست كه جز اینكه بگوییم حركت در فعل یا انفعال است، راه دیگری ندارد. گاهی یك فاعل كه تأثیر تدریجی دارد، یسیرا یسیرا [از این تأثیر] كاسته می شود؛ مثل اتومبیلی كه با سرعت صد كیلومتر در ساعت حركت می كند و به خاطر نزدیك شدن به مانعی كم كم سرعتش را كم می كند. آیا این غیر از اینكه حركت در حركت و حركت در فعل باشد چیز دیگری است؟ ! عینا همین است. در مواردی كه یك حركت یا شدتی هست و بعد تدریجا فتور پیدا می كند شما چه می گویید؟ آیا این، حركت در حركت نیست؟
ایشان جواب می دهند: نه، این حركت در حركت نیست. در اینجا یا حركت طبعی است و یا ارادی. هر كدام كه باشد، در مبدأ و قوه ای كه منشأ حركت است تدریجا فتور پیدا شده و این سبب می شود كه در درجه ی حركت تخفیف پیدا شود. در مثال شما وقتی كه بنزین زیاد آتش می گیرد حركت سرعت می گیرد و وقتی بنزین كم آتش می گیرد از شدت حركت كاسته می شود. این معنایش این نیست كه حركتی در حركت واقع شده است. (مفصل این بحث را در باب سرعت و بُطؤ عرض خواهیم كرد. ) خلاصه اینكه: اگر یك شی ء حركت سریع داشته باشد و تدریجا حركتش بطی ء شود، یا حركت بطی ء داشته باشد و تدریجا سریع شود، ربطی به حركت در حركت ندارد، بلكه مربوط به مبدأ حركت است كه یا رو به شدت می رود و یا رو به ضعف و طبعا معلول هم یا رو به شدت رفته و یا رو به ضعف.