در
کتابخانه
بازدید : 1640238تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره مزّمّل</span>تفسیر سوره مزّمّل
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مدّثّر</span>تفسیر سوره مدّثّر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره قیامة</span>تفسیر سوره قیامة
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
عین همین تعبیر در نهج البلاغه هست. در خطبه شقشقیّه كه حضرت آن درد دل خودشان را ذكر می كنند از مسئله غصب خلافت و اینكه بعد از پیغمبر با من چه كردند، می فرماید: اما و الله لقد تقمصها ابن ابی قحافة، و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی: ینحدر عنی السیل، و لا یرقی الی الطیر. به خدا سوگند پسر ابوقحافه خلافت را مانند یك پیراهن به تن كرد پیراهنی كه از او نبود. جامه ای كه از او نبود بلكه از دیگری بود غاصبانه به تن كرد. جاهلانه هم نبود كه نمی دانست و اشتباه كرده بود؛ خیر، اشتباه نكرده بود: و انه لیعلم خوب هم می دانست ان محلی منها محل القطب من الرحی می دانست كه در این كارخانه، در این آسیا (در قدیم مهمترین كارخانه ها كه مردم می فهمیدند یك آسیا بود) آن محوری كه این سنگ باید دور او بچرخد منم. این را خوب می دانست. اشتباهی نبود. ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر. او علی را خوب می شناخت، می دانست علی آن كوه بلندی است كه از دامن آن كوه سیل (یعنی سیل علوم) می ریزد و قله اش آنچنان مرتفع است كه هیچ مرغی نمی تواند به آن قله برسد. همه اینها را می دانست.
فسدلت دونها ثوبا و طویت عنها كشحا و طفقت ارتإی بین ان اصول بید جذاء او اصبر علی طخیة عمیاء. در چنین شرایطی من هم دامن كشیدم، خودم را كنار كشیدم، فكر كردم با دست خالی و تنها با اینها مبارزه كنم و یا اینكه بر این مصیبت صبر كنم، خویشتنداری كنم؛ دیدم صبر كردن و خویشتنداری كردن به عقل نزدیكتر است: فرأیت ان الصبر علی هاتا احجی.
فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذیً وَ فِی الْحَلْقِ شَجا (آن تعبیر استخوانِ در گلو را ایشان هم به كار برده اند) صبر كردم در حالی كه مانند كسی بودم كه خار در چشمش فرو رفته باشد و استخوان در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 68
گلویش گیر كرده باشد و نتواند اینها را خارج كند. اَری تُراثی نَهْبا یَهْرَمُ فیهَا الْكَبیرُ وَ یَشیبُ فیهَا الصَّغیرُ [1]وضعی داشتم، در یك ناراحتی ای به سر می بردم، از آن ناراحتیهایی كه آدم بزرگ را هَرِم و درهم كوفته می كند و جوان را پیر می كند. مقصود این نیست كه زمانش خیلی طولانی بود، بلكه شدتش خیلی زیاد بود.
اینجا كه قرآن می فرماید: «آن روزی كه كودك را پیر می كند» از آن جهت است كه انسان اگر غم و غصه اش زیاد باشد زود پیر می شود یعنی آثار پیری مخصوصا سفیدی مو زودتر ظاهر می شود و شكستگیهای دیگر. قیامت چنین روزی است.
اَلسَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ كانَ وَعْدُهُ مَفْعُولاً. روزی است كه آسمان درهم ریخته و از هم شكافته می شود. وعده خداست، وعده خدا انجام شدنی و تخلف ناپذیر است. إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اِتَّخَذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلاً. اینها كه ما گفتیم همه تذكره است، تذكر است، یادآوری است، حالا هركس كه خود می خواهد راهی به سوی پروردگار خودش باز كند باز كند؛ یعنی همه اینها كه ما گفتیم تذكر و یادآوری و پند بود، حالا هركسی خود می داند. نظیر آیاتی است كه در جاهای دیگر، قرآن می فرماید كه ما انسان را هدایت كردیم، دیگر بعد به خود انسان مربوط است كه این راه را برود یا آن راه، بین خودش و خدا رابطه ای برقرار كند یا رابطه ای برقرار نكند، كه آن راهی كه انسان به سوی پروردگار در پیش می گیرد همان ایمان به پروردگار و ایمان به رسول پروردگار و عمل به دستورهای پروردگار است. و بعضی گفته اند كه اینجا بالخصوص اشاره است به قسمتهای اول سوره كه یا أَیُّهَا اَلْمُزَّمِّلُ. `قُمِ اَللَّیْلَ إِلاّ قَلِیلاً. هركس می خواهد، به این وسیله راهی به سوی پروردگار خودش باز كند، یعنی با پیوند با خدا، با عبادت خدا، با شب خیزی ها، با ذكر خدا بردن ها، با تبتّلها و امثال اینها.
چون روز دوم ماه محرم است باید توسلی و ذكر مصیبتی بشود.

[1] - . نهج البلاغه، خطبه 3.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است