در
کتابخانه
بازدید : 1639770تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مزّمّل</span>تفسیر سوره مزّمّل
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره مدّثّر</span>تفسیر سوره مدّثّر
Collapse تفسیر سوره مدّثّر (1) تفسیر سوره مدّثّر (1)
Expand تفسیر سوره مدّثّر (2) تفسیر سوره مدّثّر (2)
Expand تفسیر سوره مدّثّر (3) تفسیر سوره مدّثّر (3)
Expand تفسیر سوره مدّثّر (4) تفسیر سوره مدّثّر (4)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره قیامة</span>تفسیر سوره قیامة
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آمدند پیش ولید كه این محمد جوانانمان را یكی بعد از دیگری دارد گمراه می كند، یك فكری باید برایش كرد. به این نتیجه رسیده بودند كه ما باید یك توجیهی برای قرآن بسازیم؛ این به صورت یك موج معنوی و یك فكر درآمده، فكر را با زور نمی شود از مغز جوانهای امروز بیرون آورد.

قلمرو زور تا یك حد معینی است، از آن بیشتر دیگر قلمرو آن نیست. عده ای از این مردم و جوانها باورشان آمده است كه قرآن سخن خداست، حالا ما باید یك فكر دیگری، یك تبلیغی در این زمینه بكنیم كه باورشان نیاید. به او گفتند كه تو بیا ببین چه توجیهی می توانی بكنی؛ با او مشورت كردند. گفت من خودم باید یك بار سخن او را بشنوم. قرار شد در یك نوبت كه پیغمبر اكرم می آیند در نزدیك كعبه می نشینند به قرآن خواندن، او بیاید آنجا و خودش استماع كند. روزی به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 98
آنجا آمد كه اتفاقا رسول اكرم سوره حم سجده را می خواندند. وقتی كه این سخنان را شنید- كه به عمرش چنین سخنانی نشنیده بود- یك حالت عجیبی پیدا كرد، حالت اضطراب، اصلاً بدنش به لرزه درآمد، بعد زود از جا حركت كرد و به خانه اش رفت و دو سه روز هم از خانه بیرون نیامد، یكدفعه شهرت پیدا كرد كه ولید مسلمان شده است. تعبیر عجیبی است: مسلمانها را می گفتند «صُباة» از «صَبْوَه» به معنی عاشق. هركسی را كه می خواستند بگویند به دین اسلام درآمده، می گفتند «صَبا» یعنی این هم مجذوب شد، این هم رفت. این سه روز كه از خانه بیرون نیامد، شهرت پیدا كرد كه خود ولید هم رفت، جزو آنها شد، صَبا.
ابوجهل كه مرد خیلی عنود عجیبی بود، به خانه ولید رفت و با اینكه ولید عموی او بود و خیلی هم برایش محترم بود و این نسبت به او بچه بود، شروع كرد به پرخاش كردن، گفت: عمو! تو ما را رسوا و مفتضح كردی، آبروی ما را بردی. ما گفتیم تو می آیی بلكه یك چاره ای بكنی، تو هم مثل اینكه گرایش پیدا كردی. گفت: نه، من گرایش پیدا نكردم. گفت: پس درباره این چه بگوییم؟ هرچه را كه گفتند، گفت: نه، نمی شود این حرف را زد. آخرش گفتند: پس به نظر تو چیست، چه بگوییم بهتر است؟ گفت: به نظر من باز هم از همه بهتر این است كه بگوییم در سخن این مرد یك جادویی هست چون یك تأثیری در انسان می بخشد نظیر تأثیر جادو، یعنی اصلاً همه چیز انسان را از او می گیرد و انسان را به سوی خود می كِشد. من خودم هم آنجا عن قریبٍ بود كه كشیده بشوم، این بود كه لرزه به اندامم افتاد، فرار كردم كه دیگر این حرفها را نشنوم.
قرآن این جریان را در اینجا نقل فرموده است:
ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً. `وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً. `وَ بَنِینَ شُهُوداً. `وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً. `ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ. `كَلاّ إِنَّهُ كانَ لِآیاتِنا عَنِیداً. `سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً. `إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ.

`فَقُتِلَ كَیْفَ قَدَّرَ [1]
تفسیرش باشد تا ان شاءاللّه جلسه آینده عرض كنیم.
به مناسبت ایام عاشورا یك مقدار راجع به قضایای عاشورا بحث كنیم. ایام، ایام اسارت اهل بیت پیغمبر است، و قضایایی كه در اسارت واقع شده است از هر دو چهره حادثه كربلا حكایت می كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 99

[1] - . مدّثّر/11- 19.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است