در
کتابخانه
بازدید : 1638879تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مزّمّل</span>تفسیر سوره مزّمّل
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره مدّثّر</span>تفسیر سوره مدّثّر
Expand تفسیر سوره مدّثّر (1) تفسیر سوره مدّثّر (1)
Expand تفسیر سوره مدّثّر (2) تفسیر سوره مدّثّر (2)
Collapse تفسیر سوره مدّثّر (3) تفسیر سوره مدّثّر (3)
Expand تفسیر سوره مدّثّر (4) تفسیر سوره مدّثّر (4)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره قیامة</span>تفسیر سوره قیامة
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قرآن راجع به هر دوی اینها به طور اشاره و تصریح جواب می دهد. اولاً آنجا حسابش حساب یك زندان بشری و نگهبانان و اینكه زور محبوسین با زور نگهبانان قابل مقایسه باشد بعد بگوییم باید عدد آنها را زیادتر یا كمتر كنند برای اینكه توانایی داشته باشند، چنین حسابی نیست و این حرفها در آنجا معنی ندارد. آنها از سنخ ملائكه هستند نه از سنخ بشر، یعنی نیروهایی هستند كه اساساً بر قسمتی از عالم، بر كائنات تسلّط دارند. خداوند چنین قدرتی به آنها داده است. مظهر قدرت الهی هستند. مظهر قهّاریّت الهی هستند. آنجا كه چهار تا انسان نیستند كه بگوییم اگر عددشان كم شد پس ما بر آنها پیروز می شویم، اگر عددشان زیاد شد آنها بر ما پیروز می شوند. ما جَعَلْنا اَصْحابَ النّارِ اِلاّ مَلائِكَةً. حواستان كجاست؟ این مثل این است كه بگویند ملك الموت ارواح مردم را قبض می كند؛ بعد كسی بگوید كه آخر او یك نفری چطور می آید روح همه مردم را قبض می كند و حال آنكه یك وقت ممكن است میلیونها نفر در آنِ واحد بخواهند تلف بشوند، كدام یك از اینها را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 119
قبض روح می كند؟ این حسابها كه در آنجا نیست. آن موجودی كه موكَّل بر قبض ارواح است موجودی است كه بر همه عالم به یك نسبت احاطه دارد.
در حدیث معراج هست (این خودش رمز مطلب را بیان می كند) كه رسول اكرم در عالم معراج به ملكی برخورد كردند، سؤال كردند: این كیست؟ به ایشان گفته شد كه این ملك الموت است. فرمود: تو چگونه قبض ارواح می كنی، بر مردم چگونه احاطه داری؟ ظاهراً تعبیر این است كه برای من همه عالم مثل كف دست یك انسان است. یك انسان بر كف دست خودش تا چه حد احاطه دارد؟ من این جور احاطه دارم. یا اگر همین سؤال را در باره كار جبرئیل امین یا یك ملك دیگر مطرح كنند، پاسخ این است كه در آنجا این حرفها اساساً صادق نیست. بنابراین از نظر قوّه و نیرو و غلبه و از این قبیل، در آنجا این حسابها اساساً غلط است.
و اما اینكه عدد آنها- كه آنجا عدد به معنای ازدیاد نیست، بلكه به معنای شئون مختلف است- چرا نوزده تا باشد؟ خوب بیست تا باشد. این نكته ای است.
یك وقت هست كه یك عدد- دو تا، پنج تا، بیست تا، كه اضافه می شوند- برای این است كه همه آحاد آن كمك یكدیگر باشند. مثل اینكه وقتی می خواهند بار سنگینی را بردارند یك نفر نمی تواند بردارد می گوییم پس دو نفر. دو نفر هم نمی توانند، سه نفر، پنج نفر، ده نفر. همه این ده نفر كارشان این است كه نیروهایشان را روی یكدیگر می گذارند.
ولی در جای دیگر اگر عدد زیاد است نه به اعتبار این است كه اینها كار را میان خودشان تقسیم می كنند یا نیروهایشان را روی یكدیگر می گذارند، بلكه به اعتبار شئون مختلفی است كه واقعاً وجود دارد. مثلاً چرا خدای متعال آن ملكی را كه مأمور علم و الهام و فكر و امثال اینهاست یكی قرار داده؟ چرا آن ملكی را كه مأمور بسط و رزق و اینهاست یكی قرار داده؟ چرا آن ملكی را كه مأمور قبض و تحویل گرفتن است یكی دیگر قرار داده است؟ این نه برای این است كه در آنجا یك نفر كافی نبود، گفتند این جور تقسیم بشود برای اینكه یك نفر نمی تواند. در آنجا این حسابها نیست، بلكه برای این است كه عالم در ذات خودش شئون متعدد دارد. شأن علم غیر از شأن رزق است و شأن بسط و پهن كردن فیض غیر از شأن قبض كردن است. در واقع هر كدام از اینها مظهر یك صفت از صفات باری تعالی هستند. همكاری در آنجا معنی ندارد.
مثل این است كه در امور طبیعی اگر گفتند این حركتی كه زمین به دور خورشید می كند معلول دو نیرو است: نیروی جاذبه و نیروی دافعه، كسی بگوید چون نیروی جاذبه به تنهایی قدرت ندارد زمین را بچرخاند نیروی دافعه می آید اضافه می شود، برای اینكه نیروی او را مضاعف كند (مانند اینكه برق هست، بعد می آیند ترانس می گذارند كه همان نیروی او را مضاعف كند) . نه، نیروی دافعه یك نیروی دیگری است. از تركیب این دو نیرو چنین حركتی پیدا می شود نه از جمع این دو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 120
نیرو، جمع نیروها نیست.
این مطلب كه معلوم شد، بیاییم سراغ خود عدد. این حسابها كه آدم می گوید حالا چرا وقتی انتخاب می شود 19 انتخاب می شود و 20 انتخاب نمی شود، در جایی كه نیروها با یكدیگر جمع می شوند قابل بحث هست كه آقا! تو كه می خواهی نیروها را جمع كنی پس یك عدد به اصطلاح «كامل» را در نظر بگیر، حالا چرا نوزده تا؟ یا بگو پانزده تا یا بگو بیست تا. ولی در جایی كه عدد هیچ نقشی ندارد بلكه واقعیت نقش دارد، دیگر این حسابها مطرح نیست؛ تابع این است كه واقعیت چه باشد، یا به یك معنا نیاز عالم تكوین چه نیازی است.
این سؤال مثل این است كه از ما بپرسند چرا حواس ظاهر انسان پنج تاست [1]و شش تا یا هفت تا نیست؟ این به اعتبار عدد نیست كه چون به عدد 5 علاقه بیشتری داشته اند آمده اند حواس را پنج تا كرده اند. یا اگر هفت تا می بود به این عدد علاقه خاصی داشته اند. بلكه از باب این است كه انسان در رابطه اش با عالم به این امور نیاز دارد. به عددِ نیازهایی كه وجود دارد حواس داده می شود. آن، تابع نظام دیگری است. عدد در آنجا هیچ نقشی ندارد. لهذا در این گونه مسائل هیچ نمی شود عدد را دخالت داد: چرا عدد ستارگانی كه به دور خورشید می چرخند این قدر است؟ در اینجا عدد خصوصیتی ندارد و این امر تابع عدد نیست، یعنی اگر عدد آنها فرض كنید هفت تا باشد، نه اینكه عدد 7 تأثیری در این كار داشته است. یك مثال دیگر: فرض كنید بیایند جمعیت ما را در اینجا بشمارند. یك عددی در می آید، مثلاً «56» . كسی می گوید چرا پنجاه و شش تا، چرا پنجاه و هفت تا نیست؟ می گوییم این عدد شدن، تابع یك سلسله علل دیگر است. آنچه كه در اینجا نقش ندارد اصالت خود عدد است.

[1] - . امروز آمده اند همینها را به بیش از پنج تا تجزیه كرده اند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است