در
کتابخانه
بازدید : 1639375تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مزّمّل</span>تفسیر سوره مزّمّل
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مدّثّر</span>تفسیر سوره مدّثّر
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره قیامة</span>تفسیر سوره قیامة
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این آیه را مفسرین عموما دو جور تفسیر كرده اند و دو احتمال را گفته اند. قرآن می گوید: «و گفته می شود كیست راقی؟ » راقی به دو معنا آمده است. به یك معنا یعنی رُقْیَه ده. رُقْیَه كه در میان عربِ آن وقت معمول بود تعویذهایی بود كه فكر می كردند این تعویذها می تواند كاری انجام بدهد.

گفته اند: جمله «مَنْ راقٍ» یعنی كدام تعویذ است كه بتواند این را نجات بدهد و كدام تعویذ دهنده است كه بتواند جان این را نجات بدهد؟ ! یعنی كارش از كار گذشته و باید مأیوس بود.
راقی به معنای دیگر یعنی بالابرنده. از رُقْیَه نیست، از رُقاء است كه به معنی بالا بردن است.

این «گفته شده است» و «گفته می شود» نه این است كه انسانهایی كه آن دور و بر هستند این حرف را می زنند كه چه كسی بالا می برد؟ بلكه وقتی كه هنوز تكلیفش روشن نیست دوگونه ملائكه حضور دارند؛ هنوز روشن نیست كه ملائكه رحمت او را بالا می برند یا ملائكه عذاب؛ در میان خود آنها گفته می شود بالابرنده و مأمور بالا بردن كیست؟
وَ ظَنَّ أَنَّهُ اَلْفِراقُ . «ظنّ» الآن در فارسی و در اصطلاح امروز بیشتر به معنی «گمان» گفته می شود ولی در زبان عربی به خود معنای یقین هم استعمال می شود. بعضی گفته اند اینجا همان معنی یقین است: یقین پیدا می كند كه آنِ جدایی است. بعضی می گویند كه نه، انسان روی علاقه شدیدی كه خودش به دنیا دارد هنوز نمی خواهد باور كند كه وقت جدایی است ولی قرائن نشان می دهد كه ظن و گمان بیشتر به این است كه دیگر كارش تمام است.
غرضم این كلمه «جدایی» است: وَ ظَنَّ أَنَّهُ اَلْفِراقُ دیگر حالِ جدایی است. این جدایی یعنی چه؟ كی از كی جدا می شود؟ تا انسان شخصیتی نداشته باشد كه بخواهد جدا بشود [این جمله معنی پیدا نمی كند. ] از بدنش جدا می شود، از كسانِ خودش جدا می شود، اگر پدر و مادری دارد، فرزندانی دارد، مال و ثروتی دارد، از همه اینها جدا می شود. درد این جدایی بالاترین دردهای جداییهای عالم است. آن وقتی كه آدم این اندامِ خودش را كه یك عمر با او انس دارد [ترك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 173
می كند. ] انسان با تنِ خودش انس دارد. به قول افلاطون:
از آن گریم كه جسم و جانِ دمساز
به هم خو كرده اند از دیرگه باز
آنوقت می بیند كه خودش از خودش (به یك معنا) دارد جدا می شود، خودش از بدن خودش دارد جدا می شود و از هرچه با او خو گرفته است دارد جدا می شود.
علائقی كه انسان دارد مثل ریشه هایی است كه یك درخت در یك زمین دوانده باشد. حال اگر درخت را با یك نیرویی بكشند، مثلاً به یك اتومبیل ببندند و این اتومبیل آن را بكشد و بخواهد این درخت را از ریشه بیرون بیاورد، چه وضعی پیدا می كند؟ این علائق روحی و معنوی كه انسان به این طرف دارد، حكم آن ریشه ها را دارد كه به زور بخواهند بكشند.
یا مثل یك میوه كال است كه آن را به دست می گیرند و به زور می خواهند از درخت خودش جدا كنند؛ چه بر سر آن می آید خدا می داند. البته این علائق در وقتی كه انسان حالت آن میوه نارس را دارد كه تمام بستگی اش به این طرف است و از این طرف هیچ آزادی ندارد [مزاحم است و الاّ هنگامی كه انسان حالت میوه رسیده را داشته باشد [1]] احتیاجی نیست كه بخواهند بكشند.

شعر معروفی هست كه شعر خوبی است. اگرچه ممكن است كمی شكل عامیانه داشته باشد ولی معنی خیلی خوبی است؛ می گوید:
تكلّف [2]گر نباشد خوش توان زیست
تعلّق گر نباشد خوش توان مُرد
چون این تعلّقات عُلقه و چنگ است.

[1] - . [چند ثانیه ای از نوار افتادگی دارد. ]
[2] - . تكلف در زندگی، تجمل و اسراف و این همه مَبادی آداب هایی كه انسان دارد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است