در
کتابخانه
بازدید : 1639128تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مزّمّل</span>تفسیر سوره مزّمّل
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مدّثّر</span>تفسیر سوره مدّثّر
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره قیامة</span>تفسیر سوره قیامة
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بدترین فراقها و جداییها، فراقها و جداییهای همین انسانهایبَلْ تُحِبُّونَ اَلْعاجِلَةَاست، انسانهایی كه دنیای نقد تمام فكر و ذكر و هوش و حواس و علاقه و تمایلات اینها را به خود منحصر كرده. نه خدایی، نه فردایی، نه قیامتی، نه انس با حقی، نه انس با پیغمبری، اصلاً به آن طرف هیچ ارتباط و وابستگی ندارد. قرآن می گوید: وَ ظَنَّ أَنَّهُ اَلْفِراقُ. `وَ اِلْتَفَّتِ اَلسّاقُ بِالسّاقِ آنجا كه دو تا ساقها [یا] ساقها در یكدیگر بپیچد. این را هم مفسرین دو جور گفته اند. بعضی گفته اند مقصود همان است كه این پاها چون بی حیات و شُل می شود روی یكدیگر می افتد. جمله «اِلْتَفَّتِ اَلسّاقُ بِالسّاقِ» آن حالت را می گوید. ولی اكثر این معنا را گفته اند- كه به نظر من این معنا درست است- و آن این است: وقتی كه دو كشتی گیر خیلی با یكدیگر درگیر می شوند و همدیگر را خاك می كنند این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 174
پاهایشان چنان در همدیگر پیچیده كه آدم وقتی كه نگاه می كند نمی فهمد این پا مال این است یا مال آن. این از این طرف فشار می آورد می خواهد آن را خاك كند، او از آن طرف فشار می آورد می خواهد این را خاك كند.
بدترین حالات انسان (البته انسان غیرمؤمن، انسان غیرصالح) آن وقتی است كه یك نوع كُشتی گیری و یك نوع تلازم و تهاجم میان شدتهای ناشی از جدا شدنِ از دنیا و شدتهای ناشی از اقبال آخرت برای او پیدا می شود. خیلی عجیب است: از یك طرف نگاه می كند یك آینده ای برای خودش [می بیند] هول المطَّلَع، آینده ای كه خود آن آینده برای او یك فشاری دارد الی ماشاءاللّه. از طرف دیگر خودِ جدا شدن از اموری كه می خواهد از آنها جدا بشود باز یك شدائدی دارد به جای خود. قبل از این حالت كه احساس می كند می خواهد برود همین شدائدِ جدا شدن است. بعد كه مُرد، شدائد آن دنیاست. یك حالتی انسان دارد كه آن را «حالت معاینه» می نامند و می گویند حالتی است كه انسان بین دنیا و آخرت است، یك پایش به این طرف است یك پایش به آن طرف. اینجاست كه دو حالتِ سختیهای جدا شدن از اینجا و سختیهای رو آوردن آنجا ایندو به همدیگر پیچیده اند و در یكدیگر ادغام شده اند: وَ اِلْتَفَّتِ اَلسّاقُ بِالسّاقِ .
إِلی رَبِّكَ یَوْمَئِذٍ اَلْمَساقُ. مطلب چیست؟ می فرماید مطلب سوق دادن و بردن به نزد پروردگار است، یعنی یك كار اختیاری نیست. مطلب این است كه حساب حساب كشتی گیری نیست حساب دیگری است، یك مسیر قطعی است برای همه مردم و آن رانده شدن به پیشگاه پروردگار [است ] و آن است كه باید محقَّق بشود.
در زمینه های مربوط به حالت احتضار یعنی همان حالت جان دادن و مردن، گذشته از آیاتی كه عرض كردیم و خود آیات حكایت می كرد، روایاتی كه غیرقابل انكار است یكی و دوتا و پنج تا نیست كه آدم بگوید خوب، حالا حدیث است، یقینی كه نیست، از كجا كه چنین است. حدیـ- ث، یكی و دوتا و پنج تا باشد قابل انكار است، صدتا و دویست تا كه دیگر قابل انكار نیست. شاید ما پانصد حدیث در این زمینه از ائمه مختلف داریم و دیگر شك باقی نمی ماند كه این گفتارِ خود آنهاست و نمی شود احتمال داد كه سخنی باشد كه بعدها به نام آنها گفته شده است. جای شك برای انسان باقی نمی ماند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است