در
کتابخانه
بازدید : 1635987تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره دهر</span>تفسیر سوره دهر
Expand تفسیر سوره دهر (1) تفسیر سوره دهر (1)
Expand تفسیر سوره دهر (2) تفسیر سوره دهر (2)
Expand تفسیر سوره دهر (3) تفسیر سوره دهر (3)
Expand تفسیر سوره دهر (4) تفسیر سوره دهر (4)
Collapse تفسیر سوره دهر (5) تفسیر سوره دهر (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مرسلات</span>تفسیر سوره مرسلات
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نبأ</span>تفسیر سوره نبأ
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نازعات</span>تفسیر سوره نازعات
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
من اكنون فقط از یك قسمت عرض می كنم. اولاً چهره پیغمبر از نظر آنچه كه مربوط به محبت بود، در مدینه و در مكه یكی است. آیاتی كه در مدینه دعوت به محبت می كند اینقدر زیاد است كه شاید اگر از آیات مكه بیشتر نباشد كمتر نیست، كه اگر بخواهم این بحث را ادامه بدهم دو سه جلسه باید روی آن بحث كنم، لذا مختصر برگزار می كنم.
ثانیا اگر ما فرض كنیم چهره پیغمبر آن چهره مسیحی بود كه شما می گویید، بسیار چهره بدی بوده، آن چهره درستی نیست. گویی آن خیلی چهره خوبی بوده كه پیغمبر تا در مكه بود چهره مسیح به خودش گرفته بود، آن مسیحی كه اینها ساخته اند كه در قاموسش جز محبت چیزی نبود یعنی در قاموسش دفاع و مبارزه با ظلم وجود نداشت، در قاموسش فقط انظلام بود كه اگر به طرف راست صورتت زدند طرف چپش را بگیر! اصلاً آیا این قانونی است كه دنیا با آن اداره می شود؟ ! پس چرا خود مسیحیها این كار را نمی كنند؟ كدام مسیحی در دنیا تا حالا این كار را كرده؟ این كه تسلیم است. صلح خواهی غیر از تسلیم بودن و انظلام است. اگر پیغمبر چنین چهره ای می داشت و اگر مسیح چنین چهره ای داشته باشد- كه العیاذ باللّه مسیح چنین چهره ای نداشته است و به این شكل بر مسیح بسته اند- [بر پیامبری آنها خدشه وارد می شد. ] مسیح در یك شرایطی ظهور كرد كه در آن شرایط مردم بیشتر متعدی بودند، مردمِ متعدی را دستور آرامش می داد نه اینكه یك دستور كلی باشد كه مردم را [به ظلم پذیری دعوت كرده باشد. ] این كه دستور خُمود و ركود و انظلام و بدبختی است. این گونه اخلاق، اخلاق انسانی نیست، تسلیم است.

صلح خواهی غیر از مسئله تسلیم بودن در مقابل متجاوز است. پس این یك چیز خوبی نیست كه شما بیایید بگویید پیغمبر در مكه این چهره را داشت و بعد در مدینه چهره اش عوض شد.
حال می آییم سر آن مطلبی كه اینها بیشتر روی آن تكیه دارند. می گویند: پیغمبر در مكه اساسا سخنی از جهاد ندارد؛ فقط در مدینه، همین قدر كه می آید یك مركز مستقلی پیدا می كند،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 232
سخن از جهاد دارد. چرا در مكه سخن از جهاد نداشت و چرا در مدینه داشت؟ این خیلی حرف عجیبی است. قرآن از اول سخنش این است: إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْكَ اَلْقُرْآنَ تَنْزِیلاًیعنی ما دستورها را به تدریج بر اساس یك حكمت نازل می كنیم. دستور تحریم خمر هم در مدینه آمد، آیا این معنایش این است كه نظر پیغمبر راجع به خمر فرق كرده بود؟ تمام مورخین نوشته اند، خود اینها هم قبول دارند كه در مدتی كه پیغمبر در مكه بود، خود پیغمبر اكرم و نه تنها خود ایشان بلكه عده ای هم از كسان دیگر كه بعد مسلمان شدند از جمله جعفربن ابی طالب، برادر بزرگ امیرالمؤمنین، حتی در دوره جاهلیت هرگز لب به خمر نزدند. عده ای از همان وقت نمی خوردند و می گفتند اصلاً چیزی كه عقل انسان را زایل كند عاقل نمی خورد. ولی حكم تحریم كه بر اساس حكمتها و مصلحتهایی بود تدریجا نازل و خمر نهی شد. اولین بار هم چون مردم به آن خو گرفته بودند برای آنها سخت بود. اول دستور رسید: لا تَقْرَبُوا اَلصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكاری [1]وقتی می خواهید نماز بخوانید، در حال مستی نماز نخوانید. اینها مجبور شدند كه مشروب خواری را تقلیل بدهند و چون نماز را وقتی در مدینه بودند و در مسافرت نبودند در پنج وقت می خواندند، قهرا از شبانه روز یك وقتهای معینی برایشان باقی ماند كه می توانستند مشروب بخورند. بعد آیه دیگر و آیه دیگر و بعد آیه شدید منع كرد. آن وقت بود كه خمره ها را شكستند و بساط میخوارگی برچیده شد. بر خلاف تورات موسی كه موسی بعد از مدتی از میقات آمد و الواح را یكجا آورد، آیات قرآن تدریجا نازل شده است.
اتفاقا با اینكه پیغمبر در مكه مأذون برای جهاد نبود و حتی تا یك سال اول مدینه هم مأذون نبود ولی در خود آیات مكی اشاره و بعضی جاها تصریح هست به اینكه در آینده جهادی خواهد بود. پس این چه حرفی است كه شما می گویید پیغمبر تغییر شخصیت داد؟ ! اصلاً در خود مكه سخن از اینكه در آینده ای جهاد خواهد بود هست.
حال آن حكمتی كه [خدا] در مكه دستور جهاد نداد و در مدینه داد چه بود؟ دوره مكه دوره آدم سازی بود. پیغمبر تا در مكه بود نیرو فراهم می كرد، افراد را می ساخت، مؤمن می ساخت. اگر سال اول می گفت جهاد، مگر چند نفر مسلمان بودند؟ با پنج نفر مسلمان مگر می شد جهاد كرد؟ همین طور سال دوم، سوم و پنجم بعثت. تا سال سیزدهم بعثت كه پیغمبر اكرم در مكه بود باز هم مسلمین به صورت یك اقلیت در مكه زندگی می كردند. پس نهایت عمل حكیمانه همین بود كه ای پیغمبر تو باید مؤمن بسازی، افرادِ تعلیم دیده حسابیِ مسلمان واقعی بسازی كه آن روزی كه دستور جهاد می دهیم هر یك از آنها برابر ده نفر باشد: إِنْ یَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 233
مِائَتَیْنِ [2]. در واقع آدمهایی بسازی (حداقل را بیان می كند) كه یكی از آنها برابر با ده نفر باشد. تا به مدینه نرفتند، تا یك به اصطلاح مكه آزاد تشكیل ندادند، تا پیغمبر یك حكومت مستقل تشكیل نداد و تا به یك مركزی نرفت كه در آن مركز آزادانه نماز را اقامه كردند، دستورها را می دادند و دیگر از صورت مخفی و تقیه بیرون آمده بودند، نباید هم [دستور جهاد می داد. ] اگر آنجا دستور جهاد می داد، جز اینكه آن اقلیت از بین می رفتند چیزی نبود. ولی وقتی كه آمدند در مدینه، مهاجرین از یك طرف و انصار مدینه از طرف دیگر و یك نیروی حسابی و واقعی شدند، آن وقت بود كه پیغمبر دستور جهاد به صورت دفاع داد. دستور جهاد با اینكه در مكه نرسیده بود ولی معلوم بود كه در آینده ای این دستور خواهد رسید.

[1] - . نساء/43.
[2] - . انفال/65.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است