در
کتابخانه
بازدید : 1639819تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره دهر</span>تفسیر سوره دهر
Expand تفسیر سوره دهر (1) تفسیر سوره دهر (1)
Expand تفسیر سوره دهر (2) تفسیر سوره دهر (2)
Expand تفسیر سوره دهر (3) تفسیر سوره دهر (3)
Collapse تفسیر سوره دهر (4) تفسیر سوره دهر (4)
Expand تفسیر سوره دهر (5) تفسیر سوره دهر (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مرسلات</span>تفسیر سوره مرسلات
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نبأ</span>تفسیر سوره نبأ
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نازعات</span>تفسیر سوره نازعات
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ممكن است كسی سؤال كند كه اگر این اهل بهشت از آن جام الهی [1]] می نوشند، پس آن نعیمهای جسمانی چیست؟ ] از یك طرف قرآن در آخرین آیه درباره این افرادی كه توصیف كرده است می فرماید: پروردگار آنها به آنها جامی آشامانید كه آن جام آنها را از غیر خدا پاكیزه كرد؛ یعنی در این حد از توحید و خلوص. فقط و فقط به یك جا وابستگی دارند و یك محبوب دارند و آن ذات پروردگار است. از طرف دیگر این همه صحبت از خوردنیها، آشامیدنیها، بوییدنیها و لمس كردنیهاست. از یك طرف اینقدر روحانی، از طرف دیگر آنقدر جسمانی، آنهم در خود همین آیات. آیا میان اینها تناقض است؟
اتفاقا در سوره قبل از این سوره یعنی در سوره قیامت هم آیه ای داشتیم كه نظیر همین سؤال در آنجا هم مطرح شد كه جوابش را عرض كردیم اینجا تكرار می كنیم. در آنجا هم یك توصیف درباره اهل بهشت شده است كه برای بعضی از مفسرین كه تعمقی و تدبر كافی در آیات قرآن نداشته اند سؤالی به وجود آورده است و آن این است كه می فرماید: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ. `إِلی رَبِّها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 217
ناظِرَةٌ. چهره هایی خرّم [2]، تنها نظركننده و توجه كننده به پروردگارشان، یعنی جز خدا چیزی را نمی بینند. «إِلی رَبِّها» به اصطلاح علمای ادب جارّ و مجروری است كه بر متعلَّق خودش تقدم یافته است و هر وقت كه جار و مجرور بر فعل خودش كه به آن فعل تعلق دارد مقدم شود علامت انحصار است. مثلاً یك وقت شما می گویید كه من شاگردی كرده ام از فلان كس: تَعَلَّمْتُ مِنْ زَیْدٍ.

معنایش این است كه من پیش زید درس خوانده ام. یك وقت «مِنْ زَیْدٍ» را مقدم می آورید، می گویید: مِنْ زَیْدٍ تَعَلَّمْتُ. یعنی فقط پیش زید درس خواندم. اینجا اگر می فرمود: «ناظِرَةٌ اِلی رَبِّها» معنایش این بود كه اینها به پروردگارشان نظر می كنند و توجه دارند. منافات ندارد كه به پروردگار هم نظر داشته باشند به غیر هم نظر داشته باشند. ولی وقتی می فرماید: اِلی رَبِّها ناظِرَة یعنی نظرشان تنها به پروردگارشان است. اینجا این سؤال برای بعضی به وجود آمده است كه یعنی چه؟ ! آیا اینها در بهشت كه هستند باغ بهشتی را نمی بینند، حور العین ها را نمی بینند، ولدانِ مخلّدون را نمی بینند، این همه مأكول و مشروب را نمی بینند؟ و خلاصه بهشتی را كه وسعتش آسمانها و زمین را فراگرفته نمی بینند؟ فقط به خدا نگاه می كنند؟
مفسرین جواب داده اند: آن كسی كه به بهشت می رود كسی است كه در آنجا حجاب و پرده از جلو چشمش برداشته شده است و در آنجا مانند یك آدم عارف واقعی در این دنیاست كه می گوید (اگر راست بگوید و زبان حال واقعی اش باشد) :
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به هر جا بنگرم كوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم
كه اصلش را علی علیه السلام فرمود: ما رَأیْتُ شَیْئا اِلاّ وَ رَأَیْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ. من هیچ چیزی را در دنیا نگاه نكردم مگر اینكه پیش از او، در او، بعد از او، همیشه خدا را دیده ام؛ یعنی به هر چه نظر می كند خدا را می بیند. او دیگر در آنجا نظرش به حور العین یا ولدان مخلّدون یك نظر غافل كننده از حق نیست؛ یا یك خوردنی و یا آشامیدنی برای او غافل كننده از حق نیست. عطار می گوید:
دلی كز معرفت نور و صفا دید
به هر چیزی كه دید اول خدا دید
آدمی كه اگر آنجا یك نعمت را در اختیارش بگذارند مثل یك حیوان كه دارد علف خواری می كند و فقط به علف خودش اشتغال دارد، [فقط به آن نعمت مشغول می شود، ] چنین آدمی كه در آن دنیا هم دیده بصیرتش باز نشده باشد او دیگر جایش بهشت نیست.
پس جمله «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً» و این «جامی پاك كننده از غیر حق» منافات ندارد با
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 218
این همه نعیمهای جسمانی؛ یعنی نعیم روحانی و نعیم جسمانی با یكدیگر توأم هستند و نعیم جسمانی اگر آن خصلت عدمی خودش یعنی خصلت غافل كنندگی و مانعیت برای یك كمال دیگر و خصلت مانعیت برای كمال انسان دیگر را نداشته باشد عیبی ندارد و بد نیست چون هیچ چیزی در ذات خودش بد نیست. اگر در دنیا نعیم جسمانی را مذمت می كنند، تعلق به آن را مذمت می كنند. تعلق یعنی چه؟ یعنی وابستگی. وابستگی به نعمت مثل این است كه یك سر ریسمانی را به گردن آدم ببندند و سر دیگر آن را به این نعمت، یعنی او را به آن بسته اند و دیگر رهایی و آزادی معنوی ندارد. انسان جز به خدا به هیچ حقیقتی نباید بسته باشد، یعنی از غیر خدا هر چه هست باید آزاد باشد و فقط به خدا بسته باشد و تنها بستگیِ به خداست كه بستگی نیست و عین آزادی است چون خدا یك حقیقت غیرمتناهی است، اگر انسان به خدا بسته شد آزادیِ در كلِ وجود دارد.

حافظ این معارف را چه زیبا می گوید:
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
كه بستگان كمند تو رستگارانند
آن كه به تو بسته باشد رسته است. تنها بستگانِ به تو رسته هستند و انسان به هر چیز دیگر بسته باشد نارسته است. چه چیز دنیا بد است؟ بسته بودنِ تو، چون وقتی كه تو به این شی ء بسته بودی، دیگر متوقف و ساكنی و به كمالی نمی رسی. وقتی به این یك چیز بسته شدی، از هزار چیز دیگر می مانی. پس، از این جهت بد است كه مانع حركت تو به سوی یك كمال و به سوی حقیقت است ولی اگر تو انسانی باشی كه استفاده كردن تو از مواهب دنیوی بستگی برای تو ایجاد نمی كند چه كسی می گوید بد است؟ یا از آن جهت بد است كه فرضا مانعِ تو نباشد مانع انسانهای دیگر است.

زندگیهای تجملی در دنیا چرا مذموم است؟ چون دو عیب بزرگ در آن هست: هم خودِ فرد را می بندد یعنی مانع تكامل خود فرد است، هم مانع دیگران است، چون وقتی یك انسان اسراف و تجمل می كند [و ثروت را] در یك جا جمع می كند، نعمت دنیا نعمت آخرت نیست كه لایتناهی باشد، این از یك گوشه دیگر در اینجا جمع شده، یك محرومی در این كنار وجود دارد كه یك متنعم چنین و چنانی در اینجا وجود دارد، چنان كه از امیرالمؤمنین نقل شده است كه فرمود: من هیچ جا نعمت موفور ندیدم مگر اینكه در كنار آن حق ضایع شده ای بود. نعمت موفور در دنیا از آن جهت كه نعمت موفور است عیب نیست، نعمت موفور از آن جهت بد است كه نشانه یك حق تضییع شده در جای دیگر است و لهذا به حسب زمانها فرق می كند. در یك زمان اگر انسان دو تا پیراهن داشته باشد نعمتش موفور است، چون هزارها هستند كه یك پیراهن هم ندارند. ولی در زمان دیگر و شرایط دیگر در این حد محرومیت نیست، در یك حدود دیگر محرومیت است. اینكه شما می بینید زندگی و سیره ائمه با یكدیگر یا با حضرت رسول فرق می كند چون شرایط زمانها فرق می كند. در زمان حضرت رسول كه شرایط به آن سختی است كه عده ای می خواهند نماز
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 219
بخوانند یك ساتر بیشتر ندارند به نوبت باید بگیرند، وقتی كه حضرت زهرا سلام اللّه علیها یك پرده هم می آویزد سبب تغیر پیغمبر می شود، فورا حضرت زهرا آن پرده را [نزد پدر] می فرستد و می فرماید: این را در میان اصحاب صفّه قسمت كنید تا برای خودشان پیراهن درست كنند، كه همین كار را هم می كنند.

[1] - . «می طهور» كه در اصطلاح شعرای عارف مسلك آمده و گفته اند شرابی كه من را از همه چیز خلاص و آزاد كند، از همین آیه قرآن گرفته شده كه در اصطلاح حافظ و امثال حافظ زیاد آمده است.
[2] - . ناضره از «نَضرة» است كه در اینجا هم بود: وَ لَقّیهُمْ نَضْرَةً وَ سُرورا.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است