در
کتابخانه
بازدید : 1640166تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره دهر</span>تفسیر سوره دهر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مرسلات</span>تفسیر سوره مرسلات
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نبأ</span>تفسیر سوره نبأ
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره نازعات</span>تفسیر سوره نازعات
Collapse تفسیر سوره نازعات (1) تفسیر سوره نازعات (1)
Expand تفسیر سوره نازعات (2) تفسیر سوره نازعات (2)
Expand تفسیر سوره نازعات (3) تفسیر سوره نازعات (3)
Expand تفسیر سوره نازعات (4) تفسیر سوره نازعات (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حالا این آیات سوگندهایی است: وَ اَلنّازِعاتِ غَرْقاً. `وَ اَلنّاشِطاتِ نَشْطاً. `وَ اَلسّابِحاتِ سَبْحاً.

`فَالسّابِقاتِ سَبْقاً. `فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً
. سوگند به نازعات. مقصود از «نازعات» چیست؟ نازع از ماده «نَزْع» و «نزوع» هر دو آمده است، چون در زبان عربی هم نزوع داریم و هم نزع. نزع، كندن را می گویند، به شدت چیزی را [جدا كردن. ] مثل اینكه چیزی به چیزی چسبیده باشد بعد شما با فشار آن را بكَنید. الآن هم در اصطلاح عرفی و عوامانه خودمان حالت احتضار را حالت نزع می گویند. سعدی هم می گوید: «پیرمردی به نزع می نالید. » حالِ جان كندن را حالت نزع می گویند.

ولی نزوع، بر عكس، روی آوردن است، نه روی آوردنِ به زور، بلكه روی آوردنِ به میل. مثلاً گرایش به یك طرف را در زبان عرب نزوع می گویند. كلمه غَرْقا همان مفهوم قوّت و شدت را می دهد. اینجا اگر ما نازعات را از ماده نزع بگیریم- كه بعضی از مفسرین گرفته اند- معنای آیه این است كه: سوگند به آن نزع كنندگانْ به شدت. گفته اند اینجا مقصود حالت موت انسان است، البته انسان كافر، انسان غیر مؤمن. آن حالتی كه برای تحویل گرفتن او می آیند و آن حالت جدا شدن روح از بدن آنچنان سخت و شدید است كه مثل این است كه بخواهند دو شیئی را كه به شدت به هم چسبیده اند به زور از یكدیگر جدا كنند. این همان سختی جان كندن غیرمؤمن یا كافر است چون او رویش به طرف دنیاست و به دنیا و مادیات چسبیده به تمام معنا. وقتی می خواهند این به دنیا چسبیده را از دنیا بیرون ببرند، خدا می داند كه چه شدتی دارد!
بر عكس، وَ اَلنّاشِطاتِ نَشْطاً. ملائكه ای و فرشتگانی كه به آسانی و به رفق با خود می برند.

گفته اند این آیه ناظر است [به گروهی دیگر از ملائكه. ] اینها هم گروهی از ملائكه هستند كه مأمور قبض ارواحند ولی اینها مأمور قبض ارواح مؤمنین هستند. روح مؤمن بیش از مقداری كه به این دنیای مادی تعلق داشته باشد [1]خودش را به عالم دیگر بسته، خدا را دوست دارد، پیغمبر را دوست
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 309
دارد، اولیا را دوست دارد، عالم آخرت را دوست دارد. وقتی كه ملائكه می آیند و آن دنیا به او ارائه داده می شود خودش به آسانی و سهولت و با [شوق آماده رفتن است. [2]] اللهم ارزقنی التجافی عن دارالغرور و الانابة الی دار الخلود و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت. پروردگارا به من روزی كن تجافی از خانه فریب یعنی دنیا را. تجافی یعنی پهلو خالی كردن. در نماز جماعت اگر ركعت دوم امام باشد و ركعت اول مأموم، آنگاه كه امام می خواهد تشهد بخواند مأموم زانوهایش را حركت می دهد و سینه های پا و دو دستش را بر زمین می گذارد. این حالت را حالت تجافی می گویند. حالت تجافی حالت آدمی است كه آماده حركت است. انسان وقتی نشسته جا را گرم كرده، چنان كه در حال تشهد، آرام نشسته جا را گرم كرده. یك وقت هم انسان دارد می رود. یك وقت نه، نشسته ولی یك نشسته ای كه آماده حركت است، تا گفتند بحول اللّه، او از جایش بلند شده. خدایا به من روزی كن تجافی از دنیا را، یعنی اینقدر وابستگی به آنجا داشته باشم كه ساعتی كه به من می گویند بحول اللّه، برخیز، همه كارها را كرده ام، آماده رفتن هستم. «وَ النّاشِطاتِ نَشْطا» یعنی این روحها در حالی هستند كه با نشاط و با آرامش و با میل خودشان حركت می كنند و می روند. بلكه بعضی، از حالت تجافی هم بالاتر دارند، حالتشان حالت كسی است كه او را به زور بسته و اینجا نگه داشته اند، فقط بند را باید از او بگیرند كه پرواز كند. مثل مرغی است كه آماده پرواز است، پایش را یك جا بسته اند، همین قدر كه شما آن نخ را ببُرید او رفته، به زور نگهش داشته اند. اینها كسانی هستند كه امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرماید: لو لا الاجال الذی كتب الله لهم لم تستقر ارواحهم فی ابدانهم طرفة عین [3]. اگر نبود اجلهای حتمی الهی كه بر اینها نوشته شده است كه باید در این دنیا باشند، این روحها در این بدنها یك چشم بهم زدن قرار نمی گرفت و نمی ایستاد، رها می كرد و می رفت.
معلوم است كه چنین افرادی: وَ اَلسّابِحاتِ سَبْحاًبعد شناوری می كنند، شنا می كنند، حركت تند می كنند حركت كردنی. همین قدر كه از اینجا رها و آزاد شدند، به جهانی پا می گذارند بسی وسیع تر و فسیح تر كه برای ما قابل تصور نیست. ما نمی دانیم پرواز كردن و شنا كردن (به تعبیر قرآن) در آن عالم چگونه است. ما پرواز در اینجا را دیده ایم. به ما گفته اند جناب جعفر طیّار بعد از آنكه در جهاد موته دو دستش در راه خدا بریده و شهید شد خدای متعال به او دو بال داد كه در آن دنیا پرواز می كند (وَ اَلسّابِحاتِ سَبْحاً) . یا حضرت ابوالفضل العباس در ازای دو دستی كه در كربلا از بدنش جدا شد خدای متعال دو بال به او داد. اینها برای ما قابل تصور نیست یعنی امكان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 310
تصورش هم نیست مگر اجمالاً. ما فقط به اینها ایمان داریم ولی اصل حقیقت را انسان تا نرود كه نمی تواند بفهمد مگر اولیای خدا كه آنها نرفته هم البته می دانند و خبر دارند.
فَالسّابِقاتِ سَبْقا پس آنها كه از یكدیگر سبقت می گیرند، بر یكدیگر پیشی می گیرند. آن روحهایی كه این می خواهد از آن جلو بیفتد، آن می خواهد از این جلو بیفتد؛ این از آن پیشی می گیرد، آن از این پیشی می گیرد. این سَبْح، این سباحت، این شناوری و این سبقت گرفتن و پیشی گرفتنی كه گفته می شود، در آن عالم مظهر سباحت و پیشی گرفتنی است كه در این دنیاست. كسانی كه در این دنیا به سوی خدا به سرعت بالا می روند، كسانی كه در این دنیا بر یكدیگر در خیرات پیشی می گیرند (فَاسْتَبِقُوا اَلْخَیْراتِ *) [4]و در دنیا مصداقفَاسْتَبِقُوا اَلْخَیْراتِ *هستند یعنی یك كار خیر كه پیش می آید او می خواهد زود این كار خیر را انجام دهد و دیگری می خواهد زود این كار خیر را او انجام داده باشد؛ سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ [5]؛ در یك جای دیگر دارد: وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ [6]؛ با یكدیگر مسابقه می دهند و مسارعت دارند، این می خواهد از آن سرعت بگیرد، آن می خواهد از این سرعت بگیرد؛ اینهایی كه در دنیا اینچنین مسارعه دارند و مسابقه در خیر و عمل صالح دارند، در آن دنیا هم به همین صورت ظاهر می شوند.
فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراًسوگند به آن حقایقی كه امور را تدبیر می كنند. مكرر این مطلب را گفته ایم:

اگر از ما بپرسند كه كی روزی می دهد؟ می گوییم: خدا. كی وحی می فرستد؟ می گوییم: خدا. كی امور را تدبیر می كند؟ می گوییم: خدا. كی روحها را قبض می كند؟ خدا. همچنین اگر از ما بپرسند:

آیا ملائكه روحها را قبض می كنند؟ می گوییم: بله. آیا ملائكه موكَّل بر روزی ما هستند؟ بله.

ملائكه وحی می فرستند؟ بله. پس چطور اینها [با هم سازگارند؟ ] می گوییم: قرآن هر دو را گفته.

آیا اینكه هر دو را گفته، العیاذباللّه تناقضی هست؟ ابدا. خدای متعال این عالم را با نظام، تدبیر می كند. هر موجودی، هر مَلَكی، هر قدرتی، هر نیرویی هر كاری كه می كند به اذن الهی و به اراده خداست، مظهر و مجرای مشیت الهی است.
این یك نوع تفسیر بود. (دو تفسیری را عرض می كنیم كه اكثر مفسرین گفته اند. )

[1] - . تعلق یعنی وابستگی، چنگ زدن، این كه خودش را محكم بسته باشد.
[2] - . [افتادگی از نوار است. ]
[3] - . خطبه 191.
[4] - . بقره/148.
[5] - . حدید/21.
[6] - . آل عمران/133.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است