در
کتابخانه
بازدید : 1640360تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره عبس</span>تفسیر سوره عبس
Expand تفسیر سوره تكویرتفسیر سوره تكویر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره انفطار</span>تفسیر سوره انفطار
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مطفّفین</span>تفسیر سوره مطفّفین
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره انشقاق</span>تفسیر سوره انشقاق
Expand تفسیر سوره بروج تفسیر سوره بروج
Expand تفسیر سوره طارق تفسیر سوره طارق
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال آیا ملائكه حامل وحی اند یا مَلَك یعنی خصوص جبرئیل؟ جواب این است: هردو در آنِ واحد درست است. مثل قضیه ملك الموت و ملائكة الموت است كه در قرآن كریم هردو ذكر شده:

قُلْ یَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ [1]. بگو ملك الموت شما را قبض روح می كند. و در یك جا می فرماید: اَلَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ اَلْمَلائِكَةُ [2]*. ملائكه قبض روح می كنند. شخصی از حضرت امیر علیه السلام سؤال كرد: من در قرآن آیاتی می بینم كه به نظرم تناقض می آید. در یك جا می فرماید: ملائكه قبض روح می كنند، یك جا می گوید: ملك الموت قبض روح می كند، و یك جا می فرماید: خود خدا قبض روح می كند (اَللّهُ یَتَوَفَّی اَلْأَنْفُسَ [3]) ، كدام یك از اینهاست؟ فرمود: این سؤال را تا حالا كسی از من نكرده، ولی بسیار سؤال خوبی است. همه اینها در آنِ واحد صدق می كند. امر، امر الهی است و اراده، اراده الهی است و ملك الموت به امر و اراده الهی قبض روح می كند. باز ملك الموت برای خودش جنودی از ملائك دارد و همه آن ملائك را خدا مسخَّر ملك الموت قرار داده. پس این كار كه صورت می گیرد، آن فاعل مباشرِ نزدیكِ نزدیك، ملائكه هستند و فرمانده آنها ملك الموت است و آن كه امر او در نهایت اجرا می شود خداست.
مثالی ذكر می كنم: در زمان عمربن الخطّاب، ابوعبیده جرّاح یا خالد ولید (مدتی این و مدتی آن) با داشتن سپاهیانی در حدود پنجاه هزار نفر به ایران حمله كردند و ایران را فتح كردند. در اینجا شما یك بار می گویید: سربازهای اسلامی ایران را فتح كردند، یك وقت می گویید: خالد ولید ایران را فتح كرد، و یك وقت می گویید: عمر بن الخطّاب ایران را فتح كرد (در مَثَل مناقشه نیست) ؛ چون كسانی كه كار فتح مستقیما به دست آنها صورت گرفت همان سربازها بودند؛ ولی سربازها تحت فرماندهی یك فرمانده به نام خالد ولید بودند و خود خالد ولید و چندین نفر دیگر در جاهای دیگر، باز تمام اینها تحت فرمان یك قدرت بالاتر و بزرگتری بودند. این را در علم فصاحت و بلاغت می گویند: اِسناد مجازی و اِسناد حقیقی؛ و مثال می زنند به: فَتَحَ الاَْمیرُ الْبَلَدَ.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 363
یعنی امیر این شهر را فتح كرد؛ و حال آن كه امیر، بسا هست كه خودش در خیمه نشسته و این سربازها هستند كه فتح می كنند.
اینجا هم همین طور است. ما ملَك وحی داریم و ملائكه وحی؛ یعنی در حالی كه وحی به وسیله جبرئیل نازل می شود، ملائكه ای هم كه جنود جبرئیل هستند با او نازل می شوند. و لهذا قرآن اینجا می فرماید: بِأَیْدِی سَفَرَةٍ. در دست سفیرانی، رسولانی، ملائكه ای. كِرامٍ كه بزرگوار هستند و كریمند. بَرَرَةٍ و نیك عمل و نیك رفتارند.
قرآن چنین چیزی است: إِنَّها تَذْكِرَةٌ. `فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ. `فِی صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ. `مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ. `بِأَیْدِی سَفَرَةٍ. `كِرامٍ بَرَرَةٍ. این تذكرات از این مقامات عالی آمده تا به اینجا رسیده. خدای متعال چقدر به بشر عنایت داشته است كه این وسیله بیداری را برایش فرستاده! حالا او ناز می كند كه من بیدار می شوم، عمل می كنم، یا عمل نمی كنم. می خواهد بیدار شود و عمل كند، می خواهد عمل نكند.

عمل كند به سود خودش است، عمل نكند به زیان خودش است.
قُتِلَ اَلْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ . كشته باد انسان، چقدر كافر است! این نعمت قرآن به این عظمت را، این نعمت بزرگ را، این انسان چقدر كافر است! این مثل همان «مرده باد» ی است كه ما می گوییم؛ یعنی یك تعبیر است. وقتی می خواهند نهایت كافرْ نعمتی را ذكر كنند، به این صورت ذكر می كنند.
[با توجه به آیات بعد، در اینجا كافر نعمتی انسان نسبت به ] نعمت قرآن و نعمت خلق خودش [مطرح است. ] این آیات، نظیر آیاتاَلرَّحْمنُ. `عَلَّمَ اَلْقُرْآنَ. `خَلَقَ اَلْإِنْسانَ. `عَلَّمَهُ اَلْبَیانَ [4]است كه دو نعمت را- یك نعمت تشریعی و یك نعمت تكوینی- در كنار یكدیگر قرار داده. خدای رحمان قرآن را به بشر تعلیم كرد. این، نعمت تشریعی و هدایتی است. خَلَقَ اَلْإِنْسانَ انسان را آفرید.

عَلَّمَهُ اَلْبَیانَ به انسان گفتن و بیان كردن و روشن كردن منویّات خود به وسیله كلمات و خلاصه نطق را آموخت. در این آیات، اول نعمت قرآن را ذكر كرده و بعد نعمت خلقت را، برای این كه اهمیت نعمت قرآن را بیان كند.
اینجا هم بعد از نعمت قرآن می فرماید: مِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ چرا انسان فكر نمی كند كه خدا او را از چه خلق كرد؟ ! خدا چه چیزی را به این صورت درآورد، به صورت این عالیترین موجودات عالم؟ ! مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ از یك نطفه ای او را آفرید. «فقدره» بعداو را تقدیر و اندازه گیری كرد، یعنی درجه به درجه، مرتبه به مرتبه او را جلو آورد. مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ . تا اینجا تمام شدن نعمت خلقت انسان یعنی مرحله رحم را بیان می كند كه اوّلش نطفه است، بعد در رحم تقدیر می شود، همه اعضا و جوارح تكمیل می شود. بعد دوره دنیاست، بعد دوره بعد از مرگ است. در مورد دوره دنیا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 364
فقط یك جمله می فرماید: ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ بعد راه را بر او آسان كرد؛ راه را به او نمایاند؛ او را در راه انداخت. كأ نّه انسان از همان ابتدا كه سر از دریچه رحم بیرون می آورد و به این دنیا می آید، تا آن لحظه ای كه سر به خاك فرو می برد، خدا او را در میان دو پرانتز قرار داده، در یك راه قرار داده، كه این راه را باید طی كند. این دنیا برای انسان جز یك مسیر و یك راه چیز دیگری نیست و این راه، راهی است كه خدا آن را برای انسان میسّر و مسهّل كرده؛ آسان كرده. و این همان مطلبی است كه به مسئله فطرت و مسئله هدایت اشاره دارد. روحِ «ثُمَّ اَلسَّبِیلَ یَسَّرَهُ » این است كه خدا انسان را به این عالم آورد و بعد او را هدایت كرد. كأ نّه تمام زندگی انسان یك مسیر و یك دالان در دنیا بیشتر نیست، كه از اول كه انسان وارد این دالان می شود به او می گویند: از اینجا برو؛ بعد چنین می شود، چنان می شود؛ از آنجا باید بیرون بیایی [5]. از ابتدا كه آدم وارد این دالان می شود- كه یك دالان بیشتر نیست و برای انسان فقط یك معبر است- خدا او را هدایت كرده كه از كجا برود و از كجا نرود؛ از این طرف برود و از آن طرف نرود، راه مستقیم چیست و راه غیرمستقیم چیست. این «ثُمَّ اَلسَّبِیلَ یَسَّرَهُ » اشاره به این مطلب است، كه تفسیرش را برای هفته دیگر می گذاریم، ان شاء اللّه.

[1] - . سجده/11.
[2] - . نحل/28 و 32.
[3] - . زمر/42.
[4] - . الرحمن/1- 4.
[5] - . این سفر تابستان كه ما رفتیم لندن [برای معالجه علامه طباطبایی، ] موقع پیاده شدن از هواپیما، هیچ پله ای نبود كه بیاییم روی زمین، از اول وارد یك دالان طولانی شدیم كه پیچ هم می خورد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است