در
کتابخانه
بازدید : 1640180تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره عبس</span>تفسیر سوره عبس
Expand تفسیر سوره تكویرتفسیر سوره تكویر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره انفطار</span>تفسیر سوره انفطار
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مطفّفین</span>تفسیر سوره مطفّفین
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره انشقاق</span>تفسیر سوره انشقاق
Expand تفسیر سوره بروج تفسیر سوره بروج
Expand تفسیر سوره طارق تفسیر سوره طارق
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قسمت اول سوره مباركه عبس را در جلسه پیش خواندیم و اجمالا تفسیر كردیم. راجع به این قسمت مطالبی عرض كردم و چون دوباره درباره آن مطالب فكر و مطالعه كردم، می خواهم به دو مسئله اشاره كنم.
یكی این كه: دو آیه اول این سوره به صورت غیاب است. می فرماید: عَبَسَ وَ تَوَلّی. `أَنْ جاءَهُ اَلْأَعْمی . «عبوس كرد و اعراض كرد (روبرگرداند) ، چرا؟ چون كوری به سوی او آمده بود. » گویی شخصی كه چنین كاری كرده است، حاضر نیست و مغایَب است. بعد جمله تغییر سیاق می دهد و صورت خطاب به خودش می گیرد: وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّهُ یَزَّكّی ، كه روح معنا این است: چه می دانی تو؟ ! شاید همین كور، پاك و هدایت شود. سؤال این است: به چه جهتی قسمت اول مغایب است و قسمت دوم مخاطب؟
در این مسئله میان مفسرین اختلافی نیست؛ چون در قرآن و به طور كلی در زبان عرب و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 368
بلكه در هر زبانی یكی از فنون فصاحت و بلاغت «التفات» است. «التفات» نزد علمای معانی و بیان یعنی در حالی كه در واقع، خطاب انسان هیچ فرقی نكرده است، انسان صورت خطاب را تغییر دهد، متكلم را مغایب كند و مغایب را متكلم، مخاطب را مغایب كند و مغایب را مخاطب، در صورتی كه مقصود یكی است. ولی این تغییرِ صورت خطاب در مواردی است كه یك نكته خاصی منظور است. مثلا: شما با یك نفر مشغول صحبت هستید. در این حال او چیزی به شما می گوید كه ناراحت می شوید. با این كه كس دیگری آنجا نیست، شما رویتان را برمی گردانید و می گویید: «چه حرفی می زند؟ ! » یعنی: تو چه حرفی می زنی؟ ! این «چه حرفی می زنی» را به این صورت می گویید: «چه حرفی می زند؟ ! » در صورتی كه با خود او حرف می زنید نه با شخص دیگری، و این یك نكته روانی دارد. گاهی انسان عمدا چنین كاری می كند، كأ نّه می خواهد بگوید: «من با كس دیگری حرف می زنم، ولی خودت هم می دانی كه مقصودم تو هستی. » یا این كه متكلم، خودش را به شكل مغایب درمی آورد. مثلا به جای این كه بگوید «من چنین كردم» ، اسم خودش را می برد. فرض كنید اسمش احمد است، می گوید: «احمد در این كشور این كارها را كرده است» ، یعنی خودم.
گاهی نیمی از كلام جنبه غیاب دارد و نیم دیگر جنبه خطاب. آیات مورد بحث همین گونه است. اول می فرماید: عَبَسَ وَ تَوَلّی. `أَنْ جاءَهُ اَلْأَعْمی . گویی گوینده حاضر رویش را برمی گرداند (در صورتی كه مقصودش همان شخص معیّن است) و می گوید: روترش كرد و پشت كرد، چرا؟ چون كوری آمده است. بعد رو می كند و می گوید: وَ ما یُدْریكَ تو چه می دانی؟ ! (آیا كوری عیب است؟ ! ) لَعَلَّهُ یَزَّكّی شاید همین كور به پای خودش آمده تا با توجهی كه تو به او بكنی پاك و هدایت شود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است