در
کتابخانه
بازدید : 1638898تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره عبس</span>تفسیر سوره عبس
Expand تفسیر سوره تكویرتفسیر سوره تكویر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره انفطار</span>تفسیر سوره انفطار
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مطفّفین</span>تفسیر سوره مطفّفین
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره انشقاق</span>تفسیر سوره انشقاق
Expand تفسیر سوره بروج تفسیر سوره بروج
Expand تفسیر سوره طارق تفسیر سوره طارق
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
و اما مسئله دوم، اختلاف مفسرین درمورد شخصی است كه این آیاتِ عتاب درباره او نازل شده است. گفتیم كه تمام مفسرین اهل تسنن و بعضی از مفسرین شیعه می گویند كه این عتاب نسبت به شخص پیغمبر اكرم است و مورد قصه خود ایشان است [1]، به این صورت كه عده ای از سران و اكابر قریش آمده بودند و با پیغمبر در موضوع اسلام مذاكره می كردند. مسئله به مرحله بسیار حساسی رسیده بود كه ابن اُمّ مكتوم كه شخص كوری بود و متوجه وضع مجلس نبود، از در وارد شد و گفت: یا رَسولَ اللّه! اَقْرِئْنی وَ عَلِّمْنِی الْقُرْآنَ (ای رسول خدا! قرآن برای من بخوان و قرآن به من
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 369
تعلیم بده) . پیغمبر رویشان را برگرداندند و اظهار ناراحتی كردند. در این وقت این آیات به این شكل عتاب آمیز نسبت به خود پیغمبر، نازل شد؛ اول هم به صورتی قهر مانند، مثل این كه وحی با او قهر كرده است. عَبَسَ وَ تَوَلّی. `أَنْ جاءَهُ اَلْأَعْمی . `وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّهُ یَزَّكّی. `أَوْ یَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ اَلذِّكْری .
از طرف دیگر بسیاری از مفسرین شیعه- كه گفته اند از سید مرتضی به بعد می باشند- می گویند شخصی كه چنین كاری كرد مردی از بنی امیّه بود [2]. بعضی هم می گویند این شخص عثمان بوده كه او اموی است، به این صورت كه در مجلسی كه پیغمبر اكرم حضور داشتند و عثمان هم بود، (حال یا همان مجلس بوده كه آن سران هم بوده اند یا مجلس دیگری) پیغمبر مشغول صحبت بودند كه ابن اُمّ مكتوم وارد شد. عثمان كه مرد ثروتمندی بود و از اشراف قریش شمرده می شد، تا چشمش به این كور افتاد فورا رویش را ترش كرد و برگرداند. بعد، این آیات در این زمینه نازل شد.
توجه كنید! اگر این آیاتِ عتاب را به این شكل معنی كنیم كه «تو چگونه انسانی هستی كه اغنیا را بر فقرا مقدّم می داری؟ ! این یك فقیرِ مؤمنِ مسلمان است كه آمده برای این كه چیزی یاد بگیرد، و آنها اغنیا و رؤسای غیرمسلمان كه تو طمع داری ایمان پیدا كنند [3]» در این صورت مسلّما و به طور قطع و یقین مقصودْ پیغمبر اكرم نیست. چنین چیزی امكان ندارد در حالی كه خود قرآن در آیاتی كه قبل از این آیات نازل شده او را در خُلُق، عظیم نامیده است. یعنی فقیر را به خاطر فقرش عقب زدن و غنی را به خاطر غنایش جلو انداختن، در مورد پیغمبر امكان ندارد. پس اگر آیات را این گونه معنی كنیم، مسلما باید بگوییم كه مورد عتاب، پیغمبر اكرم نبوده است.
ولی قرائن چیز دیگری را نشان می دهد. مسئله این نبوده است كه پیغمبر آنها را چون غنی و ثروتمند و از رؤسا بودند مقدّم می داشت و اهمیت برایشان قائل بود، بلكه- همان طور كه در هفته پیش عرض كردیم- مردم عرب به طور كلی مردمی بودند كه كوركورانه تابع رؤسای خودشان بودند و وقتی اكابر قریش مخالفت می كردند، نه تنها خودشان ایمان نمی آوردند بلكه سدّی بودند برای ایمان دیگران [4]؛ یعنی از نظر هدف كلی پیغمبر اكرم، تسلیم شدن اینها در مقابل اسلام برابر بود با تسلیم شدن دهها هزار نفر و به معنی برداشته شدن مانعها بود. چرا بعد از فتح مكه مردم عرب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 370
فوج فوج ایمان آوردند(إِذا جاءَ نَصْرُ اَللّهِ وَ اَلْفَتْحُ. `وَ رَأَیْتَ اَلنّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اَللّهِ أَفْواجاً) [5]ولی قبل از آن ایمان نمی آوردند؟ چون تمام چشمها در جزیره العرب به مكه دوخته شده بود. اگر مكه تسلیم شود تسلیمند و اگر تسلیم نشود تسلیم نیستند. (در آخر هم مكه با نیمه زور و نیمه رضا تسلیم شد. ) تا مكه تسلیم شد، تمام جزیره العرب فوج فوج می آمدند و ایمان می آوردند. پیغمبر اكرم می خواست مكه قبل از اینها، در وقتی كه خودش در مكه بود، تسلیم شود. اگر همان روز مكه تسلیم شده بود، همان روز تمام جزیره العرب مسلمان شده بود و چقدر راه پیغمبر نزدیك می شد.

خلاصه این كه، اینها كه خوی جاهلیت و گند جاهلیت در دِماغشان بود [6](چون هنوز مسلمان نشده بودند) هیچ وقت حاضر نمی شدند فقیری، كوری یا شلی را در مجلسشان راه بدهند. آمدن عبداللّه بن امّ مكتوم به این جلسه در خلال مذاكرات و در یك وضع فوق العاده حساس، یكدفعه اینها را به این فكر انداخت كه اگر ما امروز مسلمان شویم، فردا مجبوریم با این كور و شل ها در یك جا بنشینیم. یعنی [آمدن او] تمام این مذاكرات را بهم می ریخت.
بنابراین، اعراض پیغمبر اكرم و ناراحت شدن ایشان (اگر مقصود آیات، ایشان باشند) نه به خاطر این بود كه این فقیر است و آنها غنی هستند، بلكه به خاطر [بی نتیجه ماندن ] یك تدبیر بود [7]. تمام اعراض پیغمبر از آن اعمی، لِلّه بوده است و تولّی او هم لِلّه بوده؛ بدون شك لِلّه و فی اللّه بوده. با همه اینها قرآن پیغمبر را برای همین عمل لِلّه و فی اللّه اش مورد عتاب قرار می دهد؛ یعنی [تو حتی ] این مقدار اهمیت را برای اینها قائل نباش، ادب تو باید این گونه باشد كه وقتی این كور آمده و می گوید: اقرئنی و علمنی القرآن، همه برنامه هایت را بهم بریزی [و به او بپردازی. ]
اگر مطلب به این شكل باشد، چنین عتابی به پیغمبر مانعی ندارد و در قرآن از این گونه عتابها نسبت به پیغمبر اكرم زیاد داریم و اینها همه دلیل صداقت قرآن و اصالت وحی است. عرض كردیم كه عایشه می گفت: فلان آیه كه در قرآن آمده، برای مردم كافی است كه بفهمند قرآن وحی بر پیغمبر است. یعنی، این كه قرآن گاهی به شدت پیغمبر را مورد عتاب قرار می دهد، دلیل بر اصالت وحی است.
اگر كسی بگوید: مورد عتاب نمی تواند پیغمبر اكرم باشد بلكه مردی از بنی امیّه بوده،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 371
می گوییم: در قرآن عتاب نسبت به پیغمبر در موارد دیگری وارد شده كه در آنجا هیچ كس توجیه و تأویل نكرده. مثلا در یكی از جنگها عده ای از منافقین ضعیف الایمان آمدند خدمت حضرت و گفتند: «یا رسول اللّه اجازه بدهید ما شركت نكنیم» و پیغمبر اجازه داد، آیه نازل شد: عَفَا اَللّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ [8]خدا از تو بگذرد، چرا به اینها اجازه می دهی؟ ! خلاصه گاهی خدای متعال پیغمبر را به شدت مورد عتاب قرار می دهد و این، درس بزرگی است. ما چهار روز به مدرسه می رویم، بعد اگر كسی به كار ما ایراد بگیرد زمین و آسمان را یكی می كنیم.
خدای متعال پیغمبرش را در جریان وحی تكمیل می كند و در همین خلال او را مؤدّب می كند. این است كه پیغمبر فرمود: اَدَّبـ- َنی رَبّی فَاَحْسَنَ تَأْدیبیخدا من را ادب كرده و خوب هم ادب كرده. یعنی خدا آدابی را كه برای یك پیغمبر لازم است، در طول عمر آن پیغمبر به او تعلیم داده.

همیشه پیغمبر تحت تربیت خدا و تأدیب الهی بوده و این كمال عنایت و لطف پروردگار است.

[1] - . اتفاقا در همین جهت از خود شیعه هم روایت داریم.
[2] - . روایتی هم از شیعه به این مضمون وارد شده.
[3] - . مثل امام جماعتی كه یك مرید فقیر بخواهد به مسجدش ملحق شود یا یك مرید غنی، و او مرید غنی را بر مرید فقیر مقدّم بدارد.
[4] - . مثل این كه بخواهند آبی را جاری كنند و یك دیوار جلو منبع آب را گرفته باشد؛ وقتی كه این دیوار را خراب كنند آب فوران می كند.
[5] - . نصر/1 و 2.
[6] - . انسان مجسم كند كه پیغمبر اكرم با چه چهره متواضعانه ای آنجا نشسته بوده است دأب ایشان در مقابل همه مردم این گونه بود؛ هیچ وقت قیافه متكبرانه به خودش نمی گرفت و این سران قریش چقدر متكبرانه نشسته بوده اند.
[7] - . خدای متعال به او اختیار داده بود كه خیلی از كارها را با تدبیر خودش انجام دهد. این گونه نبود كه پیغمبر همه كارها را به دستور وحی انجام دهد.
[8] - . توبه/43.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است