«یا أَیُّهَا اَلْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ اَلْكَرِیمِ»
وَ حَقّا اَقولُ مَا الدُّنْیا غَرَّتْكَ [1]. حقا می گویم (به حقیقت می گویم) هرگز دنیا تو را فریب نداده.
وَ
لكِنْ بِهَا اغْتَرَرْتَ. تو دنیا را موضوع فریب قرار دادی، نه اینكه او فریب داد. (این كلمات خیلی
عجیب است. ) وَ لَقَدْ كاشَفَتْكَ الْعِظاتِ وَ آذَنَتْكَ عَلی سَواءٍ. دنیا موعظه ها را برایت روشن بیان
كرده است. دنیا واعظ است و شأن واعظ این است كه انسان را متذكر می كند، انسان را بیدار و
هوشیار می كند، راه را به انسان نشان می دهد. اصلا ما واعظی بهتر از خود زندگی، خود این عالم،
خود نظامات عالم نداریم. به انسان می فهماند، نه اینكه روی حقایقی را بپوشاند، بلكه حقایق را
اعلام می كند.
وَ لَهِیَ بِما تَعِدُكَ مِنْ نُزولِ الْبَلاءِ بِجِسْمِكَ وَ النَّقْصِ فی قُوَّتِكَ، اَصْدَقُ وَ اَوْفی مِنْ اَنْ تَكْذِبَكَ
اَوْ تَغُرَّكَ. می گوید: دنیا دائما به تو خبر می دهد و وعده می دهد كه در آینده بر جسم تو ابتلائاتی
وارد می شود. مثلا تو در آینده پیر خواهی شد، ریشت سفید خواهد شد، نور چشمت و قوه
سامعه ات ضعیف خواهد شد و تمام قوایت به تحلیل خواهد رفت. از حالا مرتبا اعلام می كند و
همه را نشان می دهد، به صورتی كه انسان شك نمی كند. یعنی الان كه این جسم سالم است و این
قوّتها كاستی نگرفته است باید عمل كرد، در آینده نخواهی توانست. اگر بخواهی خودت را فریب
بدهی و بگویی در آینده عمل می كنم، پیشاپیش به تو اطلاع می دهد كه در آینده دیگر این امكانات
و این قوه و قدرت وجود ندارد. نگو «ما حالا جوانیم، این حرفها چیست» ، در جوانی كار كن كه
در پیری دیگر نمی توانی، بعد از پیری هم كه دیگر مردن است.
[1] - . نهج البلاغه، خطبه 221.