در
کتابخانه
بازدید : 1639447تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره عبس</span>تفسیر سوره عبس
Expand تفسیر سوره تكویرتفسیر سوره تكویر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره انفطار</span>تفسیر سوره انفطار
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره مطفّفین</span>تفسیر سوره مطفّفین
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره انشقاق</span>تفسیر سوره انشقاق
Expand تفسیر سوره بروج تفسیر سوره بروج
Expand تفسیر سوره طارق تفسیر سوره طارق
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قرآن می فرماید اعمال انسان روی روح و فكر انسان اثر می گذارد، به این معنا كه عمل خیر و عمل صالح، انسان را روشن تر و بیناتر می كند و عمل شر، انسان را كورتر می كند. این همان مسئله «نقش عمل در ساختن انسان» است. می گویند: «انسان كار را می سازد و كار انسان را می سازد. » این اگرچه فلسفه ای است كه جدیدا به این عبارت درآمده است ولی به یك معنای وسیع تر و دقیق تر و به یك معنای معنوی و روحانی و عرفانی، حقیقتی است كه قرآن ذكر كرده است كه عملِ انسان، انسان را می سازد آنچنان كه آن عمل اقتضا می كند. این مطلب [در روایات ] به این صورت بیان شده كه در قلب انسان نقطه سفیدی است كه اگر انسان كار خیری بكند، آن نقطه سفید بیشتر می شود و هر چه بیشتر دنبال كار خیر برود بر آن روشنایی افزوده می شود تا جایی كه ممكن است دل انسان یكپارچه روشنایی و نورانیت شود، و اگر عمل شر و گناه از انسان سر بزند در آن سفیدی یك نقطه سیاه پیدا می شود و هر چه گناه تكرار شود بر این سیاهی افزوده می شود تا جایی كه ممكن است از آن سفیدی اثر و نشانه ای باقی نماند.
در اینجا قرآن تأثیر عمل شر و گناه بر روی انسان را تشبیه كرده است به زنگاری كه بر روی فلزاتی مثل آهن می نشیند و آن را زنگ زده می كند به طوری كه دیگر كاری از آن بر نمی آید [1].

تعبیر قرآن این است كه بعضی دلها، دلهای زنگ زده هستند مثل شمشیری كه مدتها زیر خاك مانده و زنگ زده و برای این كه به حال اولش برگردد باید آن را در آتش بگذارند و صیقل دهند [2].
قرآن می گوید هر كسی كه عمل، او را فاسد كرد فكرش هم در مورد قیامت فاسد می شود؛ چون بعد از اینكه عمل، او را فاسد كرد فكر می كند كه آیا قیامتی هست یا نیست. اگر قیامتی باشد خودش غیر قابل توجیه می شود و بعد كه خودش غیر قابل توجیه شد، این وسوسه برایش پیدا می شود كه از كجا معلوم قیامتی وجود داشته باشد؟ ! چه كسی رفته از آن دنیا خبر آورده؟ ! نه، این حرفها راست نیست!
اینجا قرآن اول می فرماید: وَ ما یُكَذِّبُ بِهِ إِلاّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ . می خواهد بگوید هر فطرتِ پاكی گواهی می دهد كه یك حقیقتی هست [3]، پس چه كسی این را كه «حقیقتی هست» تكذیب می كند؟ تكذیب نمی كند این را مگر هر متجاوز بسیار گناهكاری [4]. حال، به چه عبارت و بیانی تكذیب خودشان را توجیه می كنند؟ آنها می گویند: اینها افسانه هایی است كه گذشتگان گفته اند و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 443
آنوقت، گاهی اثری كه انسان از عمل می گیرد، زنگ زدگی است؛ یعنی می شود یك انسان زنگ زده، یك روح زنگ زده، یك فكر زنگ زده و یك قلب زنگ زده، و این زنگ زدگی را چیزی جز عمل خود او در او ایجاد نكرده؛ یعنی خود او خودش را زنگ زده كرده است.
كَلاّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ. وقتی كه انسان یك آینه زنگ زده [5]بشود، اولین اثر و نتیجه بدی كه از زنگ زدگی آینه وجودش می گیرد چیست؟ قرآن می فرماید: این زنگ زدگی، تو را از چیزی محجوب [6]می كند، یعنی میان تو و چیزی كه عزیزتر از او در عالم نیست حجاب قرار می دهد.
از علی علیه السلام سؤال كردند: «هَلْ رَأیْتَ رَبَّكَ؟ » (آیا پروردگار خودت را دیده ای؟ ) فرمود: لم اعبد ربا لم اره (خدای ندیده را اصلا عبادت نكرده ام) . بعد برای اینكه بفهمند آن دیدن، با چشم سر نیست بلكه با آینه دل است فرمود: لم تره العیون بمشاهدة العیان و لكن راته القلوب بحقائق الایمان [7](این چشمها خدا را نمی بیند، خدا جسم نیست، ولی دل با حقایق ایمان خدا را می بیند) .
می فرماید: ای انسانی كه قیامت را تكذیب می كنی به دلیل اینكه معتد اثیم هستی و قلبت را رین و زنگار گرفته، بدان كه در قیامت، تو از پروردگارت محجوبی و بین تو و پروردگارت حجاب وجود دارد؛ تو خدای خودت را در اینجا نمی بینی و در قیامت هم كور از حقیقت هستی. در آیه دیگری می فرماید: وَ مَنْ كانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی اَلْآخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً [8]. هر كه در این دنیا كور باشد در آن دنیا نیز كور است و گمراه تر. مقصود، كوری چشم ظاهر نیست چون در جای دیگر می فرماید: فَإِنَّها لا تَعْمَی اَلْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَی اَلْقُلُوبُ اَلَّتِی فِی اَلصُّدُورِ [9]. چشمها كور نیست، دلها كور است.

[1] - . از شمشیری كه زنگ زده، دیگر كاری ساخته نیست و به درد نمی خورد.
[2] - . در مقابل، بعضی دلها هستند كه مثل یك شمشیرِ صیقل خورده برّاق اند كه عكس انسان هم در آن می افتد.
[3] - . اصلا اگر قیامتی نباشد حقیقتی در كار عالم نیست.
[4] - . «اثیم» مبالغه در «اثم» است، یعنی آن كسی كه گناه روی گناه كرده است.
[5] - . این كه بگوییم «آینه زنگ زده» ، بهتر است از «فلز زنگ زده» ؛ چون قاعده دل این است كه آینه باشد نه آهن.
[6] - . محجوب یعنی در حجاب، در پرده.
[7] - . نهج البلاغه، خطبه 177.
[8] - . اسراء/72.
[9] - . حج/46.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است