در
کتابخانه
بازدید : 1640486تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره عبس</span>تفسیر سوره عبس
Expand تفسیر سوره تكویرتفسیر سوره تكویر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره انفطار</span>تفسیر سوره انفطار
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مطفّفین</span>تفسیر سوره مطفّفین
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره انشقاق</span>تفسیر سوره انشقاق
Expand تفسیر سوره بروج تفسیر سوره بروج
Expand تفسیر سوره طارق تفسیر سوره طارق
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مرحوم پدر ما دوستی قدیمی داشتند كه سالهای اوّلی كه ما به قم رفته بودیم (سنه 16 تا سنه 20) ایشان ماههای رمضان به قم می آمد و در قم می ماند. عالم بزرگی بود و آن وقتی كه ما در حدود بیست سالمان بود او یك پیرمرد شصت هفتاد ساله بود. با اینكه مرد خیلی محترمی بود و علمای قم از او دعوت می كردند و خیلی مایل بودند وارد بر آنها شود، اما طبعش به گونه ای بود كه بیشتر دلش می خواست بین طلبه ها و در حجره زندگی كند و اتفاقا حجره ما و حجره ایشان به یكدیگر نزدیك بود. ایشان در شهر خودش كه قوچان بود شخص درجه اول بود و مردم به او خیلی اعتقاد داشتند و الان هم قبرش در قوچان به صورت یك مزار درآمده. بعد از مرگش كتابهایی از ایشان منتشر شد كه یكی از آنها زندگینامه طلبگی او بود؛ یعنی سرگذشت طلبگی اش را از آن روزِ اول (كه پدرش او را به قوچان برده بود تا به مدرسه برود و او دلش نمی خواسته برود) تا آن آخرین روز (كه از نجف به ایران بازمی گردد) [1]بیان كرده. سالها در قوچان و بعد در مشهد و مدتی در اصفهان بوده (در اصفهان طلبه خیلی فاضلی بوده) و بعد می رود به نجف و بیست سال هم در نجف می ماند و در سال 1338 یا 1339 از نجف برمی گردد و وارد ایران می شود. كتاب خیلی شیرین و جالبی است و نظیر اعترافات ژان ژاك روسو است؛ یعنی شرح حال و زندگی شخصی اش را هرچه رخ داده عینا نوشته. اسم این كتاب را سیاحت شرق گذاشته است.
ایشان كتاب كوچك دیگری هم نوشته به نام سیاحت غرب كه به نظر من از یك نظر جالبتر است گرچه كتاب سیاحت شرق بیشتر معروف شد. در كتاب سیاحت غرب فرض كرده كه موقع مرگش فرا رسیده و بعد قضیه مرگ خودش و احتضار و قبض روح و دفن و سؤال قبر و عالم برزخ و غیره [2]را مطابق آنچه كه از اخبار و احادیث استفاده می كرده به صورت سرگذشتی درآورده كه خیلی جالب است.
در این كتاب همین مسئله «تطابق» را- بدون اینكه اسمی از آن برده باشد- خیلی عالی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 472
تشریح كرده. می گوید: همراه من یك شی ء نورانی بود (اسمش را «هادی» می گذارد) و گاهی هم یك شی ء سیاه همراهم بود (به او «سیاهی» می گوید) . ایندو هیچ وقت با همدیگر نبودند، گاهی این بود و گاهی آن. می گوید: یك بار به این هادی گفتم: چرا من را تنها می گذاری؟ گفت: وقتی سیاهی بیاید دیگر من نمی توانم بمانم. در آخر هم معلوم می شود این هادی كه برای او خیلی مفید است و او را راهنمایی می كند ولایت علیّ بن ابی طالب است.
می گوید: به فلان سرزمین كه رسیدیم گفتند سرزمین حسد است، جایی را گفتند سرزمین كبر است، جای دیگری را گفتند سرزمین بخل است. خلاصه تمام این زندگی دنیا در آنجا به صورت دیگری مجسم می شود. البته همه اینها حقیقتهایی است كه اولیای دین به ما گفته اند و او به صورت حكایت و داستان درآورده. و لهذا در اخبار و روایات وارد شده كه انسان وقتی می میرد مثلا «صبر» مجسم می شود و در پایین پایش می ایستد، «نماز» مجسم می شود و در بالای سرش می ایستد و همچنین «روزه» و غیره. اینها می گویند ما فعلا مأمور هستیم با تو باشیم. بعد اعمال سیئه اش مجسم می شود و [نهایتا] بستگی دارد كه كدام یك از اینها بیشتر باشد و غلبه كند و هر كدام غلبه كرد دیگری مجبور است برود.
غرض این است كه در آن عالم، انسان كأ نّه در این دنیا زندگی می كند اما به این صورت كه در نتایج این دنیا زندگی می كند. قرآن از این عوالمی كه یكی بعد از دیگری پیدا می شود تعبیر می كند بهطَبَقاً عَنْ طَبَقٍ ( «عَنْ» به معنی «بَعد» است) یعنی عوالمی كه با یكدیگر منطبق و متطابق می شوند.
فَما لَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ. چه می شود اینها را كه ایمان نمی آورند؟ ! چرا نمی خواهند حقیقت را بپذیرند و قبول كنند؟ ! وَ إِذا قُرِئَ عَلَیْهِمُ اَلْقُرْآنُ لا یَسْجُدُونَ. قرآن به حكم اینكه سخن خداست، روی قلب و فطرت پاك اثری دارد و آن اثر این است كه خود به خود قلب و روح انسان را خاشع و خاضع می كند. ( «ساجد» در اینجا به همان معنای اعم است، یعنی خاشع و خاضع. ) می فرماید: اینها را چه می شود كه وقتی قرآن برایشان خوانده می شود سجده نمی كنند؟ ! یعنی چرا مثل مؤمنین خضوع و خشوع نمی كنند. إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ اَلَّذِینَ إِذا ذُكِرَ اَللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً [3].

قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً [4]. وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْكُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً [5].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 473
بَلِ اَلَّذِینَ كَفَرُوا یُكَذِّبُونَ. `وَ اَللّهُ أَعْلَمُ بِما یُوعُونَ. `فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ. `إِلاَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ.
می فرماید: بلكه كسانی كه كفر و جحود می ورزند، اینها هستند كه به خاطر آن روح جحود و انكارشان تكذیب می كنند. و خدا می داند كه اینها در ضمیرشان چه چیزهایی پنهان كرده اند. یعنی ملَكات خبیثه و ردیّه ای كه در اثر گناهان در روح اینها پیدا شده، مانع ایمان آوردن و خضوع در مقابل قرآن است [6]. فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ. اینجا به طریق تحكم و لحن استهزاء می فرماید: اینها را به عذابی دردناك بشارت بده. إِلاَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ. مگر كسانی كه توبه كنند و ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند، به اینها پاداشی قطع ناشدنی (یا پاداشی بی منت) داده خواهد شد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 474
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 475

[1] - . از ورودش به ایران به بعد، در كتابش نیست.
[2] - . تا عوالم برزخ را ذكر می كند، منتها دیگر به قیامت نمی رسد و آخرش منتهی می شود به آنجا كه موضوع رجعت پیش می آید و او به دنیا برمی گردد و قضیه را این جور تمام كرده.
[3] - . انفال/2.
[4] - . اسراء/107.
[5] - . اسراء/109.
[6] - . در سوره مطفّفین هم به این مطلب اشاره شده است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است