در
کتابخانه
بازدید : 1640574تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره اعلی</span>تفسیر سوره اعلی
Expand تفسیر سوره غاشیه تفسیر سوره غاشیه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره فجر</span>تفسیر سوره فجر
Collapse تفسیر سوره بلدتفسیر سوره بلد
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره شمس</span>تفسیر سوره شمس
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره لیل</span>تفسیر سوره لیل
Expand تفسیر سوره ضحی تفسیر سوره ضحی
Expand تفسیر سوره انشراح تفسیر سوره انشراح
Expand تفسیر سوره تین تفسیر سوره تین
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مفسرین در مورد آزاد كردن گردن یك انسان توضیحاتی دارند. یكی از مصادیق مسلّمش همان آزاد كردن برده است كه قرآن فوق العاده به آن عنایت دارد. بارها گفته ایم كه در اسلام بردگی حكم یك دالان تربیتی را دارد. بردگی در اسلام جزء مقولات اقتصادی نیست، بلكه جزء مقولات آموزشی و پرورشی است؛ یعنی كسی كه در میدان جنگ اسیر می شود و به زور وارد اسلام می شود مدتی تحت آموزش و پرورش اجباری قرار می گیرد، ولی بعد كه آموخت، قرآن می گوید آزادش كنید. بنابراین اولین گردنه، آزاد كردن این برده هاست.
ولی در اسلام بندگی اختصاص به این نوع خاص ندارد، بلكه در قرآن از دو نوع بندگی دیگر هم یاد شده است. در اینجا كه تعبیر «فَكُّ رَقَبَةٍ» به كار رفته نه تعبیر «عتق» ، شاید از این جهت باشد كه آن دو نوع دیگر را نیز شامل شود. نوع اول: قرآن هر نوع اسارت یك انسان را در دست انسان دیگر ولو به شكل بندگیِ رایج نباشد، تعبید و بندگی می نامد. قُلْ یا أَهْلَ اَلْكِتابِ تَعالَوْا إِلی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 558
كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ [1]. در اینجا مقصود از «اَرباب» [برده داران ] ظاهری نیست. قرآن حكومت و سلطه جبارانه هر كسی بر كس دیگر را «تعبید» می نامد.
همچنین قرآن از قول موسی خطاب به فرعون می فرماید: وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ [2]بنی اسرائیل را بنده خودت قرار دادی و حالا منتش را بر سر من می گذاری؟ ! فرعون بنی اسرائیل را بنده ظاهری خودش نكرده بود بلكه آنها جزء رعایایش بودند. بنی اسرائیل آزادی ظاهری داشتند و حر بودند ولی قرآن آن حكومت جبارانه فرعون بر آنها را «تعبید» می نامد. پس در واقع موسی می گوید: من آمده ام برای فكّ رقبه بنی اسرائیل.
در جای دیگر می فرماید: فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ [3]. یعنی قوم موسی و هارون عبادت كنندگان و بندگان ما هستند. در اینجا مقصود این است كه اینها اسیر دست ما هستند، نه اینكه برده ما هستند. در نهج البلاغه هم این تعبیر زیاد است.
پس فكّ رقبه اختصاص به آزاد كردن برده رسمی ندارد، بلكه آزاد كردن مردم از اسارت یك جبار هم فكّ رقبه است.
مورد دیگری كه مفسرین برای فكّ رقبه ذكر كرده اند و مورد صحیح و درستی هم هست، این است: انسان نوعی بندگی و بردگی دارد كه از همه اینها خطرناك تر است و آن بندگی نفس است.

أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اِتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ [4]. قرآن هر هواپرستی را بنده می نامد. اگر كسی بتواند انسانی را اصلاح و هدایت كند و از هواپرستی به حق پرستی بیاورد، فكّ رقبه ای كرده است؛ یعنی این هم یكی از مصادیق فكّ رقبه است.
همه اینها رهایی دادن انسان از بردگی و بندگی است و مشمول آیه «فَكُّ رَقَبَةٍ» می شود.

می فرماید: ای انسان! تو آن عقبه و گردنه را طی نكردی، چون به هیچ فكّ رقبه ای دست نزدی.

[1] - . آل عمران/64.
[2] - . شعراء/22.
[3] - . مؤمنون/47.
[4] - . جاثیه/23.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است