آزادی نوع دیگری دارد ورای همه این انواع و مادر همه اینها و مهمتر از همه اینها و آن آزادی
درونی و معنوی یعنی آزادی از قوای حیوانی است. آدمی كه اسیر شهوت، غضب، جاه طلبی یا اسیر
عقده های روحی متراكم در وجودش است، به جای اینكه خودش بر وجود خودش حاكم باشد
فرمان شهوت و خشم و غضب و عقده های متراكم روانی بر او حاكم است. مثلا حرفی كه می داند
نباید بزند ناگهان از دهانش بیرون می پرد، چرا؟ چون در وجودش و در درونش چیزهایی هست
كه بر او حكومت و تسلط دارند. پس او اسیر شهوت و بنده نفس امّاره است؛ یعنی نه تنها اسیر و
برده است بلكه پرستش كننده است. پرستش كننده چه چیزی؟ نفس امّاره.
أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اِتَّخَذَ إِلهَهُ
هَواهُ [1].