در
کتابخانه
بازدید : 1639984تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره اعلی</span>تفسیر سوره اعلی
Expand تفسیر سوره غاشیه تفسیر سوره غاشیه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره فجر</span>تفسیر سوره فجر
Expand تفسیر سوره بلدتفسیر سوره بلد
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره شمس</span>تفسیر سوره شمس
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره لیل</span>تفسیر سوره لیل
Collapse تفسیر سوره ضحی تفسیر سوره ضحی
Expand تفسیر سوره انشراح تفسیر سوره انشراح
Expand تفسیر سوره تین تفسیر سوره تین
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از نظر روان شناسی جمله ای می گویند كه شاید به اینجا هم قابل تطبیق باشد. جمله عجیبی است؛ می گویند: «انسان اسكی را در تابستان یاد می گیرد و شنا را در زمستان» ، با اینكه عكس قضیه است و انسان در زمستان اسكی بازی می كند و در تابستان شنا می كند. مقصود این است: به طور
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 609
كلی این یك خصلت روانی برای انسان است كه وقتی با كاری مواجه می شود ابتدا منطبق بر آن كار و آماده برای آن نیست، ولی اگر مدتی این كار را تمرین كند و بعد مدتی تمرین نكند، در خلال مدتی كه تمرین نمی كند روح در آن باطن خودش، خودش را برای این وارده جدید آماده می كند بدون اینكه خود انسان توجه داشته باشد. انسان در زمستان اسكی می كند و در تابستان آن را رها می كند، ولی خیال نكنید در تابستان حالت روحی اش مثل وقتی است كه اصلا اسكی نمی كرده، بلكه در این بین روحْ خودش را برای این تازه وارد آماده می كند. نظیر این است كه [1]كشوری كه مورد هجوم دشمن واقع می شود و مدتی می جنگد، بعد از جنگ به سرعت خودش را آماده و مجهز می كند به طوری كه مجهزتر از قبل از جنگ می شود. در بدن انسان به حكم اینكه یك موجود زنده است و در روح انسان به حكم اینكه جوهر حیات است، چنین خصلتی هست.
مسئله مواجهه با وحی چنین چیزی است. وحی برای اولین بار در چهل سالگی بر پیغمبر اكرم نازل شد بعد از سالها كه به اصطلاح دوره تحنّف و عبادت او بوده است. وحیی كه بر ایشان نازل می شده غیر از وحیهایی است كه بر پیغمبران دیگر نازل می شده و درجه فوق العاده سنگینی [از وحی ] است، به طوری كه اولین باری كه وحی بر او نازل می شود مثل اینكه می خواهد تعادل خودش را از دست بدهد، وقتی به خانه می رود مرتب به خدیجه می گوید: «مرا بپوشان می خواهم استراحت كنم» ، گویی بار بسیار بسیار سنگینی روی دوش او گذاشته اند. با اینكه این بار، روحی و معنوی است، ولی بار روحی، تن انسان را هم خسته می كند.
این مدتی كه وحی از پیغمبر اكرم منقطع شده بود درست حالت شب را دارد كه دوره آرامش است؛ یعنی حالا مدتی راحتت می گذاریم تا خوب پخته و آماده شوی. این امر به معنای بریده شدن وحی از تو نبود، بلكه به این معنا بود كه بعد از آن دو سه ضربه وحی كه اول بر تو وارد شد و تو را از خود بی خود كرد، مدتی باید آرامش پیدا كنی.
ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلی . وقتی كه خدا، آنهم خطاب به پیغمبرش، با لحن سوگند حرف می زند خیلی بوی عطوفت می دهد. لحن این سوره لحن فوق العاده عطوفت آمیزی است. سوگند به آن وقت روز و سوگند به شب كه وقت آرامش است كه پروردگارت تو را رها نكرده و مورد غضب هم قرار نداده است. می فرماید: «ربك» ؛ همیشه گفته ایم در مفهوم «ربّ» پرورش دهندگی و تكمیل كنندگی است. خدای مربی و مكمل تو، آن خدای پروردگار تو، آن دستی كه تو را پرورش می دهد، تو را رها نكرده و مورد غضب هم قرار نداده است.
وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ اَلْأُولی . این «لام» در «للآخرة» علامت تأكید است. یعنی: و البته و صد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 610
البته كه انجام تو از آغاز تو بهتر است. با قطع شدن وحی این تصور برای پیغمبر پیش آمد كه نكند این یك دولت مستعجل بود. به قول حافظ:
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
این وحی خوش درخشید ولی نكند كه دولت مستعجل باشد. قرآن می فرماید: نه، دولت مستعجل نبود، تو انجامت از آغازت بهتر است، هرچه آغاز خوب بوده پایان از این هم بهتر است.
البته «آخرت» یعنی پایان و انجام، «أُولی» یعنی ابتدا. ممكن است اینجا مطلق [انجام و آغاز] مراد باشد كه قهرا معنی چنین می شود: انجام تو از آغازت بهتر است. قهرا جهان آخرتت هم از دنیایت بهتر است. [خلاصه ] هر چه رو به آن طرف بروی برای تو بهتر است. بعید نیست كه اینجا مقصود همین معنای اعم باشد.
وَ لَسَوْفَ یُعْطِیكَ رَبُّكَ فَتَرْضی و البته كه در آینده خدای تو به تو آنقدر اعطاء كند كه تو بدان خشنود گردی.
بنابراین بعد از این دو قَسَم سه مطلب آمد: ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلی . خدایت تو را رها نكرده، بدان كه مورد لطف و عنایت هستی. وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ اَلْأُولی . تازه، نه اینكه مورد لطف و عنایت هستی مثل آنچه كه بودی، بلكه آخرت از اولت بهتر هم هست؛ یعنی بیش از پیش مورد لطف و عنایت هستی. پس جمله اول می خواهد بگوید كماكان از تو عنایت گرفته نشده است، و در جمله دوم روی این مطلب تأكید می شود. اما جمله آخر، دیگر مطلب را به نهایت درجه از نظر عنایت می رساند: نه فقط خدا تو را رها نكرده است و نه تنها هر چه پیش برود [عنایت او به تو] بیشتر از پیش است، بلكه خدا آنقدر تو را مورد عنایت قرار خواهد داد كه دیگر تو لبریز شوی؛ كأنه می فرماید: به تمام آرزوهایت می رسی.

[1] - . در مثال مناقشه نكنید.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است