در
کتابخانه
بازدید : 1639811تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره اعلی</span>تفسیر سوره اعلی
Expand تفسیر سوره غاشیه تفسیر سوره غاشیه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره فجر</span>تفسیر سوره فجر
Expand تفسیر سوره بلدتفسیر سوره بلد
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره شمس</span>تفسیر سوره شمس
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره لیل</span>تفسیر سوره لیل
Collapse تفسیر سوره ضحی تفسیر سوره ضحی
Expand تفسیر سوره انشراح تفسیر سوره انشراح
Expand تفسیر سوره تین تفسیر سوره تین
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
پیغمبر یتیم بود و علاوه بر اینكه یتیم بود، لطیم هم بود. در نصاب می گوید: «یتیم بی پدر است و لطیم بی ابوین» . به كسی كه پدرش از دستش برود می گویند «یتیم» و به كسی كه پدر و مادر هر دو از دستش برود می گویند «لطیم» . پیغمبر اكرم هنوز در رحم مادر بود كه پدر را از دست داد. وقتی كه ایشان به دنیا آمد، طبق معمول آن وقت كه فكر می كردند- و فكر درستی هم بود- كه بچه ها بهتر است در بادیه بزرگ بشوند چون هوای بادیه بازتر و آزادتر و بهتر است، بچه را به حلیمه سعدیّه كه زن فقیری بود و شوهر خیلی فقیری هم داشت، دادند. كسی به حلیمه بچه ای نداد و او وقتی چشمش به حضرت افتاد مثل اینكه جاذبه حضرت او را كشید، حضرت را گرفت. داستانش خیلی مفصل است. حضرت چهار سال در بادیه بود. از شیر این زن خورد و بعد هم كه دوره شیرخوارگی تمام شد در همان بادیه با بچه های او بازی می كرد.
حلیمه جریانهای عجیب زیادی از كودكی حضرت نقل می كند. مثلا می گوید: او همیشه از پستان راست من شیر می خورد و از پستان چپ هیچ وقت شیر نخورد و آن را برای بچه خود من گذاشته بود. اصلا اگر هم گرسنه بود، وقتی از پستان چپ می دادم نمی خورد. یا می گوید: گاهی كه در خیمه بود و ناراحت بود و گریه می كرد، تا او را بیرون می بردم و چشمش به آسمان می افتاد آرام می گرفت. من تعجب می كردم كه این چه جور بچه ای است كه این طور است!
بعد كم كم حلیمه در این بچه آثار و علائمی دید كه خودش وحشت كرد و گفت معلوم است كه این بچه یك بچه فوق العاده است، باید هر چه زودتر او را به پدر بزرگش تحویل دهم تا یك وقت در این بیابان آسیب نبیند. عبدالمطّلب هم كه پدر بزرگ حضرت است احساس می كرد كه این نوه اش با همه فرزندانش فرق دارد و اساسا این نوه كوچك را بر همه پسرهای بزرگش كه خیلی از آنها از پدر حضرت بزرگسال تر بودند [1]، مقدّم می داشت. عبدالمطلب شیخ اباطح و رئیس علی الاطلاق مكه بود و خیلی محتشم بود. وقتی برایش وَساده می انداختند و در سایه كعبه می نشست، به خاطر حشمت او هیچ كس دیگری نمی آمد روی آن بنشیند؛ فقط این بچه بود كه عبدالمطلب او را می آورد و پهلوی خودش می نشاند. وقتی هم كه می خواست بمیرد تنها نگرانی اش درباره این بچه بود. پسر بزرگش ابوطالب [2]را كه خیلی مورد علاقه اش بود خواست و دست حضرت را در دست او گذاشت و گفت: این بچه را به تو می سپارم.
تمام اینها عنایتهای الهی بود كه خدای متعال با اینكه این بچه یتیم بود این طور وسایل را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 614
برایش فراهم كرد. می فرماید: دیدی ما در گذشته چطور وسایل را برایت فراهم كردیم؟ ! پشت پرده ما بودیم.
وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدی و تو را گمشده یافت و هدایت كرد. مفسرین راجع به اینكه مقصود این آیه چیست، خیلی بحث كرده اند. اولا آیا مقصود از «ضالّ» گمشده است یا گمراه؟ بین گمشده و گمراه چندان فرقی نیست. بله، از یك نظر فرق هست و آن اینكه گمشده را گاهی دیگران گم كرده اند. ولی در مورد انسان، تا خودش راهی را گم نكند گم نمی شود؛ اگر انسانی گم بشود همان طور كه [احیانا] دیگران او را گم كرده اند او هم لابد راه را گم كرده است. اگر انسان راه را گم نكند غالبا گم شدن در آنجا معنی ندارد.

[1] - . عبداللّه پسر كوچك عبدالمطلب بود.
[2] - . پدر حضرت امیرالمؤمنین.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است