اینجا گله از انسان شروع می شود:
كَلاّ إِنَّ اَلْإِنْسانَ لَیَطْغی . `أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنی . ولی انسان وقتی كه
خودش را مستغنی می بیند (یعنی درباره خودش معتقد می شود كه مستغنی شده است
[1]، یعنی همین
قدر كه به ظاهر خودش را مستغنی می بیند، یعنی اسباب و وسائل از مال و ثروت و سلامت و
فرزند را برای خودش جور می بیند) به جای اینكه همه اینها را وسائل تربیت خودش بداند و تلقی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 669
كند، شروع می كند به طغیان كردن و دیگر خدا را هم نمی خواهد بندگی كند.
«كُلاّ» مگو!
إِنَّ اَلْإِنْسانَ لَیَطْغی . `أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنی . انسان این طور است كه تا می بیند رفع
نیازهایش شده، با اینكه خدا این نیازها را رفع می كند برای اینكه انسان امكاناتش بیشتر بشود تا
راه كمال را بهتر طی كند و راه كمالش همان راه عبودیت پروردگار است، برعكس، این وسائل را
وسیله طغیان و سركشی خودش قرار می دهد.
إِنَّ إِلی رَبِّكَ اَلرُّجْعی . انسان نمی داند كه بازگشت به سوی پروردگار است. اینجا دوباره كلمه
«ربّ» آمده. تكرار این كلمه عجیب است. ای انسان! اصلا راه تو این است. انسان مثل موجودی
است كه سوار بر یك كشتی است و توجه نمی كند كه این كشتی به سوی چه مقصدی می رود و او
در چه ساحلی پیاده می شود و آنچه به او در این كشتی داده اند همه وسائلی است برای اینكه
روزی كه پیاده می شود آماده پیاده شود. انسان توجه نمی كند كه بازگشتش به همان ربّ است.
وقتی كه بازگشت انسان به همان رب است آن رب از او سؤال می كند كه «از این وسائل تربیتی و
استكمالی چقدر استفاده كردی و چقدر خودت را به كمال رساندی؟ » .
بعد قسمت دیگر: نه تنها خودش طغیان می كند و از راه باز می ایستد و آنچه را كه دارد هدر
می دهد، بلكه مانع دیگران هم می شود. و صلّی اللّه علی محمد و آله الطاهرین.
باسمك العظیم الأعظم الأعزّ الأجلّ الأكرم یا اللّه. . .
پروردگارا دلهای ما را به نور ایمان منوّر بگردان.
پروردگارا به ما توفیق مربوبیت خودت كه خود را در تحت مربوبیت تو قرار بدهیم عنایت
بفرما.
پروردگارا حس طغیان و عصیان نسبت به ذات مقدست را از دل همه ما بیرون بفرما.
پروردگارا كدورتها را از دلهای ما بیرون بفرما، انوار محبت و معرفت خودت را در دلهای ما
بتابان، اموات ما را مشمول عنایت و مغفرت خودت قرار بده.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 670
[1] - . این استغنا در مقابل همان فقر است.