أَ رَأَیْتَ اَلَّذِی یَنْهی . `عَبْداً إِذا صَلّی. `أَ رَأَیْتَ إِنْ كانَ عَلَی اَلْهُدی . `أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوی . `أَ رَأَیْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ
تَوَلّی. `أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اَللّهَ یَری . مفسرین گفته اند این قسمتها به عنوان مصداقی از طغیانهای انسانِ
مستغنی بیان شده، كه البته شأن نزول دارد. می فرماید: ببینید یك شاهی صنار داشتن و پولدار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 676
شدن، انسان را در چه حد طاغی می كند! گاهی انسان خودش از طریق عبودیت حق سرپیچی
می كند، ولی بالاتر این است كه مخالف با عبودیت دیگران باشد و نگذارد كه دیگران هم
خدا پرست باشند. نه تنها خودش خدا پرست نیست، بلكه مانع خدا پرستی دیگران هم می شود.
أَ رَأَیْتَ اَلَّذِی یَنْهی . كلمه «اَرَأیْتَ» در اصل لغت یعنی «آیا دیدی؟ » ، «آیا دانستی؟ » . «رأی» ،
هم به معنی اِبصار می آید و هم به معنی علم. ولی هیئت «اَرَأیْتَ» در زبان عربی یك معنی خاص
به خود دارد و آن این است: اَخْبِرْنی! «به من بگو! » كه ما در فارسی هم می گوییم. این، تعبیر
خاصی است كه در عربی آمده است. مقصود از «به من بگو! » واقعا این نیست كه بخواهد كسی
موضوعی را به او اطلاع بدهد، بلكه این تعبیری است كه معمولا در مقام تعجب گفته می شود
[1].
أَ رَأَیْتَ اَلَّذِی یَنْهی . `عَبْداً إِذا صَلّی. `أَ رَأَیْتَ إِنْ كانَ عَلَی اَلْهُدی . `أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوی . به من بگو
درباره آن آدمی كه بنده ای را كه خدای خودش را می پرستد، نهی می كند. نه تنها خودش
خدا پرست نیست، بلكه با خدا پرستی مبارزه می كند. به من بگو درباره این كسی كه جلوی عبادت
یك بنده دیگر را می گیرد، اگر آن بنده یك بنده عادی هم نباشد بلكه بنده ای باشد كه بر هدایت
پروردگار است و آمر به تقواست؛ یعنی خود او بر عكس این شخص است: این نهی می كند از
خدا پرستی، او امر می كند به خدا پرستی. این آمده یك آمر به عبادتی را از عبادت نهی می كند.
[1] - . مثل تعبیر «بگو ببینم! » .