در
کتابخانه
بازدید : 1639189تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
Expand تفسیر سوره علق تفسیر سوره علق
Expand تفسیر سوره قدرتفسیر سوره قدر
Expand تفسیر سوره بیّنه تفسیر سوره بیّنه
Expand تفسیر سوره زلزال تفسیر سوره زلزال
Collapse تفسیر سوره عادیات تفسیر سوره عادیات
Expand تفسیر سوره قارعةتفسیر سوره قارعة
Expand تفسیر سوره تكاثرتفسیر سوره تكاثر
Expand تفسیر سوره عصرتفسیر سوره عصر
Expand تفسیر سوره هُمَزَةتفسیر سوره هُمَزَة
Expand تفسیر سوره فیل تفسیر سوره فیل
Expand تفسیر سوره كوثرتفسیر سوره كوثر
Expand تفسیر سوره كافرون تفسیر سوره كافرون
Expand تفسیر سوره نصرتفسیر سوره نصر
Expand تفسیر سوره مسدتفسیر سوره مسد
Expand تفسیر سوره توحیدتفسیر سوره توحید
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ولی زمان حضرت كاظم یك دوره بسیار بسیار شدیدی است. علت اصلی هم این بود كه علی رغم همه تضییقات و فشارها و جاسوسیها [علاقه مردم به ائمه اطهار برقرار بود. ] در تاریخ زندگی ائمه می بینید كه مثلا یكدفعه شبانه می ریختند داخل خانه امام صادق ببینند چه چیزی پیدا می كنند، چه نامه ای و از چه كسی پیدا می كنند، آیا اسلحه یا پولی بیشتر از حد متعارف پیدا می كنند كه علامت این باشد كه سرباز تهیه می كنند.
این كار مكرر انجام شده است. یكدفعه می ریختند به خانه حضرت امام موسی كاظم. در مدینه یك وقت خیلی جنایت و خشونت كردند. در یك وضع بسیار بدی ریختند به خانه امام.

اینها آنقدر تضییق می كردند كه حتی نمی خواستند ائمه نان شبشان را داشته باشند؛ می گفتند اینها نباید چیزی داشته باشند. امام كاظم گاهی در شرایطی به سر می بردند كه خانواده شان به قدر كافی ساتر برای نماز نداشتند، به طوری كه زنها وقتی می خواستند نماز بخوانند به نوبت می خواندند یا اگر می خواستند بیرون بروند، به نوبت می رفتند. این مقدار لباس نداشتند كه خودشان را به قدر كافی بپوشانند. جلادها می ریختند داخل خانه و هر چه بود غارت می كردند و می بردند.
ولی همه این كارها از نظر نفوذ و محبوبیت و علاقه مردم نتیجه معكوس می داد. مردم هر چه بود، به حسب فطرت مسلمان بودند و دنبال حقیقت می گشتند. بعضی از اینها هیچ [روزنه ای باقی ] نمی گذاشتند، در زمان امام صادق و زمان امام كاظم هر كسی را كه تشخیص می دادند [علاقه ای به امام دارد، ] آن بهترین اصحاب و یارانشان را [تحت فشار قرار می دادند. حاكم مدینه در زمان منصور] داود بن علی یكی از یاران امام صادق را كشت. وقتی این مرد بزرگوار كشته شد امام صادق بسیار ناراحت شد كه بعد هم طولی نكشید كه بلا به سر خود آن قاتل آمد.
به هر حال این محبوبیت ائمه خشم و غضب اینها را بیشتر تحریك می كرد. آخر با امر معنوی و با حقیقت [نمی شد مبارزه كرد. ] شیخ عباس قمی نقل می كند كه یكی از خلفای اواخر دوره عباسی [1]سالها بعد از شهادت موسی بن جعفر به مقابر قریش رفت. همین جا كه الان كاظمین است و اسمی از كس دیگری [غیر از كاظمین علیهما السلام ] نیست قبرستان مخصوص قریش بود. بنی العباس رؤسایشان را از خلیفه و غیر خلیفه در آنجا دفن می كردند و چون پول و ثروت در اختیارشان بود برایشان مقبره های خیلی مجلل می ساختند و فرشهای زربفت و قندیلها می گذاشتند. خلیفه از مقابر خودشان دیدن كرد و بعد همراهان گفتند برویم فاتحه ای هم سر قبر موسی بن جعفر بخوانیم. وقتی به آنجا آمد، دید قبر ایشان خیلی مجلل تر از قبر اجدادش است و همه چیز در آنجا هست. از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 725
وزیرش پرسید: «یعنی چه؟ ! قضیه چیست؟ ! سیصد سال است كه ما مرتب برای مقابر اجدادمان فرش و زر و وسیله می فرستیم، اینها كجاست؟ ! این چیزهایی كه سر قبر موسی بن جعفر است از كجا آمده؟ » . وزیر گفت: این یك امر آسمانی است زمینی نیست. مردم به شما عقیده ندارند و شما را ظالم می دانند؛ وقتی می آیند [سر مقابر شما] یك فرش می بینند، ثواب می دانند كه آن را بدزدند ولو در شطّ بیندازند، اما به موسی بن جعفر اعتقاد دارند و در حالی كه خودشان مال چندانی ندارند فرش خانه شان را برمی دارند می آورند آنجا می گذارند. این قضیه قابل مبارزه كردن نیست. آنها ایمان دارند. اینجا مسئله جنگ زور و ایمان است. زور موقتا می تواند بر ایمان پیروز شود، ولی بالمآل همیشه ایمان پیروز است.
هارون عجیب از موسی بن جعفر (سلام اللّه علیه) رنج می برد. ائمه هم كار خودشان را انجام می دادند. هارون و مأمون اگر خدمتهایشان به تمدن اسلامی را در نظر بگیریم و اگر نبود جنایتهایشان و اگر نبود اینكه ائمه باطن اینها را به مردم معرفی كردند، امروز جزء قدّیسین بودند.

الان هم شما می بینید كه این سنّیهای متعصب چقدر به اینها افتخار می كنند! مثلا خیلی افتخار می كنند كه در بغداد خیابانی را به نام هارون نامگذاری كرده اند (شارع الرشید) .
ولی [با روشنگریهای ائمه ] رشته های بنی العباس همه پنبه شد. از جمله كوششهای بنی العباس این بود كه می خواستند [به كارهایشان ] رنگ مذهبی بدهند، بر خلاف امویها؛ می خواستند مردم را معتقد كنند كه اصلا ما خلیفه بحق پیغمبریم، چون ما از اولاد عباس هستیم و عباس عموی پیغمبر بود و خلافت هم ارثی است و پیغمبر وقتی كه از دنیا رفت یك عمو بیشتر از او باقی نمانده بود و نزدیكترین افراد به پیغمبر عمویش عباس بود. دختر پیغمبر زنده بود، ولی دخترْ كه خلیفه نمی شود، در میان ذكور نزدیكترین افراد عباس بود. این مطلب را خیلی تبلیغ كردند.
هارون در یك سفر به مدینه آمد. همه مردم را وادار كردند كه به استقبالش بروند. وقتی وارد مسجد مدینه شد حضرت موسی بن جعفر آنجا بودند. او خواست یك استفاده تبلیغاتی به نفع خلافتش بكند. چشمش كه به قبر مبارك پیغمبر اكرم افتاد فریاد كرد: «السلام علیك یابن العمّ» (پسر عمو سلام عرض می كنم) یعنی من به دلیل اینكه پسر عمویت هستم، خلیفه هستم. حضرت موسی بن جعفر فورا فریاد كرد: «السلام علیك یا ابتاه» (پدر سلام بر تو) یعنی ما اولادش هستیم.
همین سبب شد كه دیگر هارون طاقت نیاورد؛ به قدری عصبانی و ناراحت شد كه شبانه دستور داد موسی بن جعفر را حركت بدهید و ببرید، كه دیگر همان شد كه سالها موسی بن جعفر در زندان بود. تازه خود زندانبانها قبول نمی كردند؛ یك عده از همان اول حاضر نشدند قبول كنند و گفتند ما حاضر نیستیم چنین جنایتی را مرتكب شویم. چند نفر قبول كردند و حضرت را به بصره،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 726
كوفه و جاهای دیگر بردند و به ترتیب به سه چهار نفر سپردند. غالب اینها مدت كمی كه حضرت را از نزدیك دیدند احساس كردند كه [كارشان ] یك جنایت بزرگ است. محرمانه از حضرت پذیرایی می كردند ولی گزارش می دادند كه ما در زندان بر او سخت گرفته ایم. هارون هم جاسوس داشت. جاسوسهایش خبر می آوردند كه قضیه این طور نیست. از آنجا حضرت را منتقل می كرد به زندان دیگر و زندان دیگر، تا بالأخره یك مرد ارمنی به نام «سندی بن شاهك» كه داروغه بغداد بود و علاوه بر اینكه مسلمان نبود مرد بسیار قسیّ القلبی بود [بر امام سخت گرفت و ایشان را به شهادت رساند. [2]]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 727

[1] - . عباسیون تا قرن هفتم بودند.
[2] - . [اندكی از سخن پایانی استاد ضبط نشده است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است