داستان حارثه كه حدیثش در كافی هست
[1]معروف است. بین طلوعینی بود، هوا تاریك روشن
بود. پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله بعد از نماز صبح رفتند سراغ اصحاب صُفّه. چشمشان افتاد به یك جوانی،
دیدند كه چشمهایش در كاسه سرش فرو رفته و در نگاههایش چیزها خوانده و دیده می شود. و
هو یخفق و یهوی مثل آدمی كه تلوتلو بخورد یك چنین حالی دارد. پیغمبر اكرم خودش طبیب بود،
می دانست؛ رو به او كرد و فرمود: كیف اصبحت؟ حالت چطور است؟ عرض كرد: اَصْبَحْتُ یا
رَسولَ اللّهِ موقِنا. صبح كردم در حالی كه اهل یقینم. فرمود: فما علامة
[2]یَقینِكَ؟ علامتش چیست؟
(یقین علامت دارد) گفت: اِنَّ یَقینی یا رَسولَ اللّهِ هُوَ الَّذی اَحْزَنَنی و اَسْهَرَ لَیْلی وَ اَظْمَأَ هَواجِری.
علامتش این است كه [مرا غمناك ساخته، ] نه شب خواب دارم و نه روز خوراك. (روزها را روزه
بود، شبها پیوسته عبادت می كرد. ) فرمود: بیش از این از علامت یقینت بگو! عرض كرد: یا رسولَ
اللّه! الان در حالی هستم كه گویی دارم به چشم خودم اهل بهشت را در بهشت و اهل جهنم را در
جهنم می بینم، و تعبیراتی قریب به این مضامین.
در اول آیه فرموده بود:
أَلْهاكُمُ اَلتَّكاثُرُ. گفتیم تكاثر یعنی افزون طلبی و بعد افتخار و رقابت
كردن كه من از تو بیشتر دارم، او می گوید من از تو بیشتر دارم. . .
[3]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 742
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 743
[2] - . [در كافی به جای «علامة» ، «حقیقة» آمده. ]
[3] - . [چند دقیقه آخر سخنان استاد متأسفانه روی نوار ضبط نشده است. ]